نوروز در باور لك ها

  زوال سرما و يخبندان،طلوع آفتاب بهاري،رقص دل انگيز آب و درخت و پرنده،هلهله ي باد بر روي زمين بار آور،سور و سرور و نشات و محبت به هم نوعان،اين است پيام ايرانيان كه در اساطير و آموزه هاي مردمان لك زبان هم به زبان راز شنيدني است. لك ها سرماي سخت و يخبندان زمستاني […]

15218987238209605312123113118524109182113

 

زوال سرما و يخبندان،طلوع آفتاب بهاري،رقص دل انگيز آب و درخت و پرنده،هلهله ي باد بر روي زمين بار آور،سور و سرور و نشات و محبت به هم نوعان،اين است پيام ايرانيان كه در اساطير و آموزه هاي مردمان لك زبان هم به زبان راز شنيدني است.
لك ها سرماي سخت و يخبندان زمستاني را با ارايه تصويري سرد و نوميد كننده از جهان هستي اينگونه تصور مي كردند:(سيمره يه خ به ستي يه ، زه مين ته زيه،آواداره ل ره مي يه)(نفس دزدك يا نفس دزده)بر روي زمين افتاده است و با بند كردن راه تنفس زمين،عرصه را بر افلاك تنگ كرده است،كوه ها را از هم دور افتاده و خاك جرئت نكرده كه آشكارا نفس بكشد.
به باور لك ها از ميان موجودات زمين پيام نوروز نخست براي لك لك ها است تا در دره ها و دامنه هاي دوردست بگسترانند و در خانه هاي زمين آب بريزند و آنگاه كه((هه لم)) (بخار)از آب ها برخاست زمستان آخرين له خه (لگد)خود را مي زند و سپس ناگزير مليونك ها(گردنبند ها)و دسيونك ها(دسبند ها)ي خود را پاره مي كنند و بر زمين مي ريزند(كنايه از باريدن تگرگ)و زمستان به نوميدي چولوسك(هيزم سوخته)ي كومه اش را در آب مي اندازد.
مي گويند جكه ماتي (پرنده اي كوچك تر از گنجشك)چهل روز مانده به فرا رسيدن نوروز 40 عدد ريگ به آشيانه اش مي برد و با گذشت هر روز يكي از آنها را از لانه بيرون مي اندازد و با تمام شدن ريگ ها كه پايان زمستان است به پرواز در آمده و رقص بر روي شاخه هاي درختان يا بنجك ها (خارهاي كم پشت)بيقراري ميكند.در اين هنگام پرندگان از لانه ها بيرون مي آيند موجوداتي كه در خواب زمستاني بوده اند بيدار مي شوند،درختان جوانه مي زنند و گياهان سر از خاك بر مي كشند و زمين و زمان از عطر و بوي سبزه زاران شرشار مي شود و مردم با رضايت خاطر به كنايه مي گويند:

(باوه ره مي داره ل زني بي يا)(پدر رمه داران زنده شد).
به اعتقاد لك ها در موسم نوروز جمشيد جم بن بر روميان ظفر يافته و در برگشت با سپاهي از سربازان و پهلوانان رشيد ايران زمين به مردمان عيدي و به پهلوانان لشگر خود پاداش داده است و مردمان بلاد هم به شكرانه فتح و پيروزي او رقص و پايكوبي كرده اند،لباس هاي نو و رنگارنگ پوشيده اند،به همديگر هديه داده اند و اين روز تاريخي را جشن گرفته اند.بر اساس اين آموزه ها مردم لك زبان در آخرين چهار شنبه ي آيين چهارشنبه سوري را با افروختن آتش و پريدن از روي آن و نيز درست كردن گلوله هاي پنبه اي آغشته به مواد سوختني و پرتاب كردن اين گلوله هاي آتشين جشن مي گرفتند.لك ها در آخرين پنج شنبه ي سال با پختن برنج به ياد مردگان خويش هم ديگر را طعام مي دادند.و قبل از غروب آفتاب با پهن كردن با خوردن شير برنج يا ماست و چايي و نثار كردن فاتحه براي مردگانشان آمرزش طلب مي كردند.عروس و داماد هايي كه در آن سال عروسي كرده بودندبه ميمنت فرا رسيدن سال نو به خانه ي پدر عروس مي رفتند و عيد را در كنار سفره ي آنان سپري مي كردند.مردم معتقد بودند كه هنگام تحويل سال هر كسي بايد در خانه ي خود باشد زيرا در شب سال نو رسق به راكه ر(تقسيم كننده ي رزق و روزي)به خانه هاي مردمان سركشي مي كنند و رزق آنان را مي دهند.برخي از آنان شب سال نو را تا صبح بيدار مي ماندند تا بخت و اقبال آنان نخوابد و رزق خود را از تقسم كننده ي روزي بگيرند.در بعضي از مناطق به ميمنت فرا رسيدن نوروز با درست كردن حلقه هاي پشمي و انداختن آن به انگشت،اميدوار بودند كه از خير و بركت بهره مند شوند.دست دادن و روبوسي اعضاي خانواده با هم و سركشي از اقوام و خويشاوندان و نزديكان و همسايگان و تبريك سال نو به آنان از جمله ديگر آداب و رسوم مردم منطقه بوده است.
از ديگر آيين هاي مرسوم نوروز شال دور كي(شال اندازي)است.لك ها با همرباني شال اندازان را كه شال خود را از بالاي پشت بام به داخل خانه ها يا ايوان ها دراز مي كردند،طعام مي دادند و با تحويل سال نو آرزو مي كردند كه فردي پاك و نوراني يا بچه اي معصوم نخستين فردي باشد كه به خانه ي آنان مي آيد و به همين خاطر بخشي از حوادث سال بعد و بهره مندي از خير و خوشي يا غم و اندوه را از چشم او مي ديدند.از ديگر آداب و رسوم نوروزي لك ها آشتي دادن آشتاياني است كه در سال كهنه بين آنها كينه و كدورت و دشمني ايجاد شده بود.لك ها به احترام همديگر چنانچه كسي بستگان خود را تازه از دست داده بود،سعي مي كردند كه مراسم عيد را بي سر و صدا در خانه ي خود بر پا كنند و از ديد و بازديد بپرهيزند و با رفتن به در خانه ي عزا دار با ذكر فاتحه با وي همدردي مي كردند.
حنا زدن به كف دست دختران و زنان و حنا بستن كاكل قوچ گله و پختن آش(برنج پلويي)يا در صورت وسع سربريدن مرغ و خروس و گوسفند و تهيه ي(آش وگوشت)از ديگر آداب و رسومي است كه از گذشته در مناطق لك نشين به آن عمل مي كرده اند.امروزه هم برخي از اين آداب و رسوم و باورها در ميان برخي از طوايف و روستاها و حتي شهر هاي لك نشين به قوت خود باقي است.چرا كه مفاهيمي چون بهار و نوروز و رويش،با روح و روان لك ها كه از اصيل ترين طوايف ايراني هستند،سرشته و عجين است.

نویسنده : حشمت آزادبخت