یتیم خانه ی کوهدشت

مهدی دوست محمدی/ مدیرمسئول: در دومین روز از زمستان سرد و بی بارش ۹۵ به دعوت دوستان ارشاد به اتفاق دوست عزیزم محمد بساطی مدیرمسئول نشریه بلوطستان به منظور شرکت در آیین افتتاح سینما امید شهرستان کوهدشت راهی محل این سینما واقع در مجتمع فرهنگی و هنری امید شدیم. ناخواسته کار اجرای برنامه افتتاحیه این […]

mahdi

مهدی دوست محمدی/ مدیرمسئول: در دومین روز از زمستان سرد و بی بارش ۹۵ به دعوت دوستان ارشاد به اتفاق دوست عزیزم محمد بساطی مدیرمسئول نشریه بلوطستان به منظور شرکت در آیین افتتاح سینما امید شهرستان کوهدشت راهی محل این سینما واقع در مجتمع فرهنگی و هنری امید شدیم.

ناخواسته کار اجرای برنامه افتتاحیه این سینما را عهده دار شدم. از تحقق یکی از ده ها آرزوی بر باد رفته ی مردم کوهدشت خوشحال بودم و سعی می کردم شادمانی ام را به حاضرین در سالن انتقال دهم. به هر روی اگر چه به صورت اجاره سالن اداره ارشاد، مردم شهرم حالا داشتند اکران یکی از فیلم های روز سینمای ایران را تجربه می کردند. سالن تقریباً از جمعیت پر شده بود و مردم بی صبرانه منتظر دیدن فیلم «یتیم خانه ایران» به نویسندگی و کارگردانی ابوالقاسم طالبی (کارگردان قلاده های طلا) بودند.

فیلمی که روایت قحطی و وبای سال های جکومت احمدشاه قاجار است و راوی آن معتقد است چون انگلیس با اشغال ایران از سال ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ در این رویداد ناگوار نقش اصلی را ایفا نموده عامدانه از تاریخ معاصر ایران حذف شده و حتی در کتاب های درسی نیز به آن اشاره ای نشده است. در این قحطی بزرگ بیش از ۹ میلیون نفر از مردم ایران (از جمعیت ۱۸ میلیون نفری کشور) در اثر بیماری و گرسنگی درگذشتند.

اما شور و حالم دیری نپایید و با شروع پخش فیلم حال و هوای دیگری پیدا کردم. در زمان تماشای فیلم شاهد تأثر و ناراحتی برخی حاضرین در سالن بودم. البته آن هایی که آمده بودند فیلم را ببینند.

مسأله ای که روح خودم را آزار می داد تداعی و تبادر ذهنی فقر، گرسنگی و محرومیت بخش بزرگی از جامعه ی کوهدشت و حومه با دیدن صحنه هایی از فیلم بود به ویژه آنجا که کودکان یتیم و فقر زده در یتیم خانه با پاهای برهنه و لباس های ژنده و پاره پوره دیده می شدند. مرحوم پدرم می گفت در همین کوهدشت ما هم روزگاری وبا بسیاری را از پای درآورده است.

با خودم می گفتم مدیر سینما برای شروع به کار آن از سر اتفاق، خوب انتخابی کرده است. انتخابی که بی ارتباط با حال و روز بسیاری از همشهریانمان نیست.

با وجود وحدت حال قربانیان در هر دو داستان با تفاوت هایی از حیث شدت و جمعیت، چند فرق بین روایت «یتیم خانه ایران» با حکایت «یتیم خانه کوهدشت» وجود دارد.

در یتیم خانه ایران انگلیسی ها در سایه ی بی کفایتی شاه قاجار فاجعه را رقم می زنند اما در یتیم خانه کوهدشت سکوت و انفعال مردم و قدرت طلبی و منفعت طلبی بسیاری از مسئولین و سیاسیون محلی علی رغم وجود پتانسیل های فراوان انسانی و طبیعی بخش عظیمی از جامعه را در فقر و فلاکت فرو برده است بی آنکه حکومت مرکزی چنین محرومیتی را تجویز کرده باشد. در واقع در اینجا عامل بیرونی نقش خاصی ایفا نمی کند و هرچه هست از درون است و از ماست که بر ماست.

در یتیم خانه ایران پدری چون حاج ابوالفضل برای یتیم ها وجود دارد که پسری چون محمدجواد دارد و تا پای جان برای بقای یتیمان خانه می جنگد و از مرگ چند تن از آنان چون ابر می گرید اما در یتیم خانه ی کوهدشت مادرانی سرپرست یتیمان خود شده اند که بی پشت و پناه و نومید از نوع بشر و مسئولین یا به کارگری و کلفتی افتاده اند یا دست نیاز به سمت هر کس و ناکس دراز می کنند و کسی نیز از دیدن حال و روز وخیمشان ککش نمی گزد.