اختلاف طبقاتی و تاثیر آن بر زندگی

برای انتخاب همسر ملاک ها و استدلال های مختلفی وجود داشته و دارد، حال که آمار ازدواج های سنتی کاهش یافته و جوان ها به انتخاب خود و با آشنایی بیشتر ازدواج می کنند اما متاسفانه شاهد افزایش آمار طلاق هستیم، که متاسفانه ریشه در معیارهای غلط برای ازدواج و کاهش آستانه تحمل افراد دارد. […]

ra4-4625

برای انتخاب همسر ملاک ها و استدلال های مختلفی وجود داشته و دارد، حال که آمار ازدواج های سنتی کاهش یافته و جوان ها به انتخاب خود و با آشنایی بیشتر ازدواج می کنند اما متاسفانه شاهد افزایش آمار طلاق هستیم، که متاسفانه ریشه در معیارهای غلط برای ازدواج و کاهش آستانه تحمل افراد دارد. جوانان با تصمیم های احساسی و بدون پشتوانه  عقلانی خود باعث تخریب زندگی خود و خانواده شان می شوند. در حالی که در این وادی هم خانواده و هم جوانان مقصرند که اگر هر دو طرف منطقی پیش بروند و با مراجعه به مشاوران و روانشناسان مجرب و انجام مشاوره های لازم و پیش از ازدواج می توانند این سیل را قبل از اینکه خسارتی به با آورد مهار کنند در این مبحث می خواهیم به یکی از معیارهای مهم ازدواج بپردازیم که متاسفانه اهمیت آن را نادیده گرفته شده است. این معیار توجه به طبقه اجتماعی خود و طرف مقابل می باشد، که طبقه اجتماعی با توجه سطح تحصیلات ، نوع شغل و میزان در آمد تعریف می شود. بر اساس این ۳ عامل می توان افراد جامعه را به ۳ طبقه  بالا(دارای تحصیلات بالا ،روساء و مدیران و درآمد بالا)،متوسط(تحصیلات متوسط ،کارمندان و نیروهای متخصص متوسط و در آمد معمولی)و طبقه پائین (تحصیلات کم ،کارگران و کارمندان دارای کار غیر مرتبط با تحصیل و درآمد کم)تقسیم می شوند. همانطور که می بینید طبقه اجتماعی چون از چند جنبه متعدد تشکیل شده بر جنبه های مختلفی از زندگی تاثیر می گذارد و از معیارهای مهم ازدواج به شمار می رود که حتما باید در انتخاب هایمان مدنظر قرار گیرد و بی توجهی به آن می تواند خسارت های جبران ناپذیری را برجای بگذارد.

از جمله مهم ترین بسترهای ایجاد اختلاف ناشی از تفاوت طبقانی می توان به عوامل زیر اشاره کرد:

۱- تفاوت های مربوط به نقش جنسی (ویژگی هایی که از نظر فرد به جنس خاصی (زن یا مرد ) تعلق دارد)

برای مثال شخصی که در خانواده سنتی رشد کرده اگر چه به ظاهر خود را طرفدار تساوی حقوق زن و مرد می داند اما در عمل نشان می دهد که اینگونه فکر نمی کند این دیدگاه را می توان قبل از ازدواج از روی نظر شخص در مورد شاغل بودن زن یا ادامه تحصیلش فهمید و باید این سوالات توسط روانشناس مجرب پرسیده شود تا شخص نظر واقعی خود را بگوید و با ظاهر سازی افکار خود را پنهان نکند و به مرور زمان و با آشنایی قبل از ازدواج با اجازه و زیر نظر خانواده ها به این روحیه افراد می توان دست یافت. برعکس این قضیه هم مربوط به خانمی است که در خانواده سنتی رشد یافته و تحمل شوهری که در جمع و فامیل یا محل کار راحت است و روابط اجتماعی قوی را ندارد. با پرسش های درست در دوران نامزدی و آشنایی و روانشناس می توان از این مشکل جلوگیری کرد

۲- تفاوت میزان تحصیلات

تشابه سطح تحصیلات زوجین موجب افزایش رضایت زناشویی ،کاهش میزان طلاق و رشد اجتماعی کودکان می شود. بالاتر بودن سطح تحصیلات مرد نسبت به زن مشکلات کمتری را ایجاد می کند و همچنین بهتر است اختلاف سطح تحصیلات کمتر از دو مقطع نباشد.(هر چند تشابه تحصیلات به تنهایی عامل تضمین کننده زندگی سالم نیست و اما باعث کاهش اختلاف و حل بهتر مشکلات می شود)

۳- تفاوت در شیوه نگرش نسبت به مسائل زندگی؛ مسائل مالی

برابر بودن یا نزدیک بودن وضعیت مالی باعث نگرش همسو بین زوجین در درآمد و خرج و مسائل مادی می شود. در خانواده های کم درآمد یا درآمد متوسط  افزودن بر مال و دارایی یکی از مسائل مهم زندگی به شمار می رود،بنابراین آنها ممکن است برای رسیدن به اهداف و جایگاه مالی بالا از اهداف دیگری که از نظر شریک زندگی( از خانواده طبقه بالا) مهم تر است چشم پوشی کند. مثلا زوجی از طبقه بالا دوست دارد بیشتر به تفریح و کلاس های اوقات فراغت بپردازد و بیشتر به خرج کردن می اندیشد ولی طرف دیگر زندگی زوجی است(طبقه متوسط و پائین) که بیشتر اولویتش پس انداز است و رسیدن به طبقه بالا است ، حال زندگی این دو طبقه با هم را متصور شوید. هیچکدام از افراد نمی توانند قالب خود را پنهان کنند و می توان با آشنایی بیشتر و استفاده از روانشناسان مجرب به شناخت صحیح هم برسند

۴- تفاوت در شیوه فرزند پروری

افراد طبقه بالای جامعه معمولا از شیوه فرزند پروری مقتدرانه (محبت و کنترل به اندازه کافی)استفاده می کنند، و والدین دارای سطح تحصیلات عالی بیشتر با فرزندان خود صحبت می کنند،برای آنها کتاب می خوانند،آنها دلایل خواسته های خود را برای فرزندانشان بیان می کنند و با این کار باعث می شوند استدلال منطقی فرزندانشان پیشرفت کنند. وقتی از این والدین پرسیده می شود دوست دارند فرزندانشان چه ویژگی هایی داشته باشند، آنها اغلب بر ویژگی های درونی مانند کنجکاوی و منطقی بودن تاکید می کنند ، در حالی که والدینی با سطح تحصیلات پائین تر از فرزندان خود می خواهند که بدون و چرا دستورهای آنها را اطاعت کنند و در مورد علت خواسته هایشان توضیحی به فرزندانشان نمی دهند. وقتی که از این والدین در مورد اینکه دوست دارند فرزندانشان چه ویژگی داشته باشند پرسیده می شود، به ویژگی های عینی و ظاهری مثل حرف شنوی ،اطاعت محض و… اشاره می کنند و این نیز می تواند سر منشاء اختلافات زیادی شود.

اکثر این مشکلات و سایر مشکلات را می توان می توان قبل از ایجاد برطرف کرد با استفاده صحیح از فرصت دوران طلایی نامزدی و انجام مشاوره پیش از ازدواج و همچنین می توان در حین زندگی نیز این مشکلات را با مراجعه به روانشناسان مجرب و پیگیری روش صحیح برخورد با مشکلات می توان زندگی خود را نجات داد.

 

محمد قبادی – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

دبیر سرویس سلامت سایت کشکان

img_3029