روی امیدبخش سکه انتخابات در کوهدشت

من جوانی از روستاهای بخش درب گنبد هستم. آن روزها یادم میاید که انتخابات برای ما بچه ها هم کابوس بود. آن روزها که انتخابات، جنگ بود! آن روزها که طرفداران یک کاندید انتخاباتی برای جمع کردن رای قرآن به دست خانه ها را می گشتند و پیش از آنکه صاحب خانه چیزی بگوید قرآن […]

۲۴۶۴۱۹_۲۰۵

من جوانی از روستاهای بخش درب گنبد هستم. آن روزها یادم میاید که انتخابات برای ما بچه ها هم کابوس بود. آن روزها که انتخابات، جنگ بود! آن روزها که طرفداران یک کاندید انتخاباتی برای جمع کردن رای قرآن به دست خانه ها را می گشتند و پیش از آنکه صاحب خانه چیزی بگوید قرآن را در دامنش پرت می کردند تا مخالفت خود را مخالفت با قرآن تلقی کرده و سر تسلیم فرو بیاورد و بیعت کند. آن روزها نه تنها افراد حق رای نداشتند بلکه خانواده ها هم از “انتخاب” محروم بودند! بزرگان خاندان تصمیم می گرفتند و با شخص خاصی بیعت می کردند. بقیه ناگزیر بودند؛ یا تبعیت کنند یا طرد شوند و مورد خشم و غضب فامیل. کدخداها خود را صاحب حق انتخاب برای کل روستا می دانستند و هرکس خلاف میل آنان حرکت می کرد یا در ضیافت کاندیدای غیر مطلوبش شرکت می کرد، از درگاهش رانده می شد و تحریم و تکفیر. دعواها می شد، دلشکستن ها می شد، حریم ها می شکست، برادر سر برادر می شکست. آن روزها انتخابات کابوس ما کوچکترها بود که اگر خانواده ما طرفدار فلانی باشد چه کسی تحریمش می کند، چه کسی خصم ما خواهد شد، کدام وصلت به هم خواهد خورد، سر چه کسی شکسته خواهد شد… اصلا کاش میشد کسی نفهمد ما طرفدار کی هستیم!

حالا اما آن روزها گذشته است. در میان تلخی های بیشمار انتخابات کوهدشت که تقلب شد یا نشد، که مومنی چه گفت و دوستی چه جواب داد، که کوهدشت و رومشکان یکی هستن یا رقیبن و… اتفاق مهمی رخ داده است. اتفاقی بزرگ که شاید آنقدر بزرگ نباشد که در میان سر و صداهای سیاسی زیاد به چشم بیاید. اتفاقی که شاید انقدر آرام و تدریجی دارد رخ میدهد که به چشم نمی آید. اما این اتفاق دارد میافتد. در خانه هایمان می توان لمسش کرد.

برادرم طرفدار پر و پا قرص آقای x است و برادر دیگرم طرفدار آقایy . خودم طرفدار کسی دیگر. اما کسی سر کسی را نمی شکند. کسی به بهانه اینکه بزرگ خاندان است حق انتخاب کسی را ضایع نمی کند. کسی قرآن بدست از دیگری طلب رای نمی کند. کسی به جرم رای دادن به کاندیدایی دیگر، خویشاوندان و کوچکترهای فامیل را نکوهش نمی کند. گویی کوچکترها فهمیده اند که هم حق و هم توان انتخاب دارند و بزرگترها حالا دیگر پذیرفته اند که رای هر کس برای خود اوست. جوانترها فارغ از اینکه پدرشان و دایی شان و عموهایشان طرفدار چه کسی هستند، کاندیدای مطلوب خود را میابند و حمایتش می کنند. حتی زنان و دختران هم حالا دیگر برای خودشان انتخاب می کنند کم کم. هیچ نوجوانی دیگر از این نمیترسد که خانواده اش طرفدار کدام کاندیدا هستند زیرا درون خانواده اش و همه خانواده های دیگر احتمالا از همه طیف ها هستند.

برخلاف تصور برخی، این شکاف و چنددستگی درون خانوادها و طوایف  امری ناپسند و کریه نیست بلکه میمون و مبارک است. نوید توسعه سیاسی می دهد که اولین مرحله اش همین است. که تک تک مردم به این بینش برسند که هرکسی را بخواهند می توانند انتخاب کنند و از هزینه هایش نترسند. نتیجه این امر هرچه باشد در بلند مدت به سود همه خواهد بود. انتخابات اخیر کوهدشت با تمام تلخی های تکراریش، این شیرینی را هم داشت.

 

عزیزالله حاتم زاده – دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه تهران

۸۱۹۳۱۷۵۹-۷۰۴۶۴۸۷۸