استاد شجریان سفیر و سخنگوی عارفان

لقمان زرین قلم/ کشکان: قبل از انقلاب پیر مرد زنده دلی را می شناختم که هر بار از جلوی مسجد جامع کوهدشت می گذشت، چند ریال برای سلامتی حنجره شجریان به نابینایان آنجا صدقه می داد. بعد از انقلاب روزی از او پرسیدم باز برای شجریان صدقه می دهی؟ رندانه لبخندی زد و گفت: بله. […]

unnamed

لقمان زرین قلم/ کشکان:

قبل از انقلاب پیر مرد زنده دلی را می شناختم که هر بار از جلوی مسجد جامع کوهدشت می گذشت، چند ریال برای سلامتی حنجره شجریان به نابینایان آنجا صدقه می داد. بعد از انقلاب روزی از او پرسیدم باز برای شجریان صدقه می دهی؟ رندانه لبخندی زد و گفت: بله.

اما، دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند؟                            پنهان خورید باده که تعزیر می کند

گفتم آری، تلاش سخت دردآور و غم انگیزی است پوشیدن سر عشق و نهان داشتن آن در پستوی خانه.

گوئیا آن پیر نیک دریافته بود که این پاک مرد را باید پاس و سپاس بداریم، تا بماند و بخواند سرود ایران را.

سرودی که هر گاه دچار رخوت و تفرقه و نا امیدی می شویم و خود را محتاج همدلی و اتحاد و همبستگی می یابیم چون سروشی آسمانی که نوید نیک بختی مان می دهد گرد آن جمع می آییم و چون حبل المتینی به آن چنگ می زنیم. دریغ و دردا که این ریسمان عشق پس از صید دل عامی چند رها می شود.

خٌرد شمردن و نادیده گرفتن قدر و منزلت و تاثیر صدای دیگر خوانندگان در تلطیف روح شنودگان نیست اگر می گویم استاد شجریان ما را با مایه ها و توان ها و ظرایف و زیبایی ها و صور خیالِ شعر فارسی آشنا کرد و در مقام سفیر و سخن گوی عارفان، رندان، دلسوختگان نیک نهاد تاریخ ایران همواره با درکی درست از خواست و نیاز زمان ما، با همراهانی بلند مرتبه و با نفیر بی نظیرش پیام آن بزرگان و آموزگارانِ راست اندیشی، خیر خواهی، خیر اندیشی و مدارا و خویشتن داری را به ما رسانیده است. اما شگفت احوال و نادر اقبالی در خور تامل که این خٌنیاگر عشق با نام مستعار سیاوش آغاز کرد، اکنون نیز پس از نیم قرن نه نام و  صدایی از او می شنویم و نه تصویری از او می بینیم.

 

تهران ۹۵/۲/۱۴