خاطرات محمد میرزاوندی در «تا نفس دارم می‌جنگم»/ ماجرای تشویق آیت‌الله خامنه‌ای برای یک خواننده

کتاب «تا نفس دارم می‌جنگم» خاطرات محمد میرزاوندی از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد.   کتاب «تا نفس دارم می‌جنگم: خاطرات شفاهی محمد میرزاوندی» با تحقیق و تدوین سامان سپهوند و محمد عزیزیان از سوی دفتر نشر معارف و دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شد. محمد میرزاوندی یکی از مفاخر هنر لرستان […]

کتاب «تا نفس دارم می‌جنگم» خاطرات محمد میرزاوندی از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد.

 

کتاب «تا نفس دارم می‌جنگم: خاطرات شفاهی محمد میرزاوندی» با تحقیق و تدوین سامان سپهوند و محمد عزیزیان از سوی دفتر نشر معارف و دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شد.

۱۳۹۵۰۱۱۴۰۰۰۰۴۷_PhotoL

محمد میرزاوندی یکی از مفاخر هنر لرستان و ایران است که با سروده‌های حماسی خود در دوران جنگ، یکی از شناسنامه‌های هنری کشور ماست که سرود «دایه دایه وقته جنگه» وی در دوران جنگ به یکی از نمادها و آواهای ماندگار دوران دفاع مقدس تبدیل شد.

 

کتاب «تا نفس دارم می‌جنگم» خاطرات دوران کودکی، نوجوانی، فعالیت‌های هنری وی در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس این هنرمند متعهد کشور است.

میرزاوندی در خاطره ای (صص ۴۷ـ۴۹ کتاب)، دیدار مجموعه هنری خویش با آیت الله خامنه‌ای در دوره ریاست جمهوری را چنین روایت می‌کند: «بیست و یکم بهمن ماه سال ۱۳۶۵ بود. آقای محمدعلی طاهری از ساری و من، توی بخش تک خوانی اول شده بودیم. به ما خبر دادند که آیت الله خامنه‌ای ما را می‌خواهند تا به خدمتش برویم… با تعدادی از بچه‌های خراسان، از محل برگزاری جشنواره با اتوبوس راهی دفتر ریاست جمهوری شدیم. اصلاً به دورو برمان توجه نداشتیم. نمی دانستیم به کجا می‌رویم. قند توی دلمان آب می شد. دوست داشتیم همه مسیر را باز کنند و ما یکسره و بدون معطلی به مقصدمان برسیم و آقای خامنه‌ای را زیارت کنیم. از پیچ و خم چند خیابان گذشتیم. راننده که ترمز دستی را کشید، از جایمان کنده شدیم و پرت شدیم به طرف جلو. دستی به آینه زد و گفت: «دوستان بفرمایین.» ذوق و شوق زیادی برای دیدار آقای خامنه‌ای داشتم و دست و پای خودم را گم کرده بودم. صدای قلبم را می‌شنیدم… بچه‌های دفتر ریاست جمهوری خیلی به ما احترام می‌گذاشتند… یک گروه ده نفره بودیم. بعد از بازرسی بدنی و تشریفات اداری، بالاخره داخل رفتیم…
همه، دور تا دور دفتر نشسته بودند. چند لحظه‌ای نشستیم. آقای خامنه‌ای تشریف آوردند. خدمت ایشان سلام کردیم. به شوخی گفتند: «شما که می‌گویید وقت جنگ است، در مورد جنگ بخوانید.»

 

«تا نفس دارم می‌جنگم»، «ای وطن بی تو دنیا قورسونه» و «دایه دایه» را اجرا کردیم. آقای خامنه‌ای ما را تشویق کردند و برایمان دست زدند. پشت بندش هم همه برای ما دست زدند. آقای خامنه‌ای به من گفت: «از صدای شما خیلی خوشم آمده.»

کتاب «تا نفس دارم می‌جنگم» در ۱۳۶صفحه با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۵۵۰۰ تومان از سوی دفتر نشر معارف عرضه شده است.