گرای دیده بان و خمپاره چی های تازه کار
حسین ناصری/ کشکان: حکایت گرای دیده بان و خمپاره چی های تازه کار بی شباهت با نقد ما رسانه ها از مسئولین ادارات و سازمان ها نیست. شاید بتوان گفت عین هم هستند. حکایت گرای دیده بان و خمپاره چی تازه کار خاطره طنز مانند یکی از رزمندگان سال های دفاع مقدس است که بدون […]
حسین ناصری/ کشکان: حکایت گرای دیده بان و خمپاره چی های تازه کار بی شباهت با نقد ما رسانه ها از مسئولین ادارات و سازمان ها نیست. شاید بتوان گفت عین هم هستند. حکایت گرای دیده بان و خمپاره چی تازه کار خاطره طنز مانند یکی از رزمندگان سال های دفاع مقدس است که بدون مقدمه نگاه مهربان شما مخاطبان را به دیدن و مرور آن جلب می کنم.
این رزمنده در اوایل جنگ در مناطق غرب کشور به دیده بانی در جبهه مشغول بوده است و این گونه روایت می کند:
در اوایل دوران جنگ تحمیلی در منطقه سر پل ذهاب دیده بانی و آتش خمپاره ها را هدایت می کردم. آن ایام تعدادی از نیروهای داوطلب مردمی در جبهه های جنگ حضور داشتند که آموزش های نظامی مورد نیاز از جمله استفاده از ادوات و تسلیحات مختلف را طی نکرده بودند ولی به جهت شرایط آن روزهای جنگ و کمبود نیروی متخصص نظامی، از آن ها در واحدهای مختلف استفاده می شد. چند نفر از نیروهای تازه وارد را به واحد ادوات، قسمت خمپاره ی ۸۱ فرستاده و در یک آموزش مختصر و ساده برای استفاده از قبضه خمپاره به آن ها این طور توضیح داده بودند که این خمپاره ی ۸۱ است و این گلوله خمپاره، شما فقط این تکه فلزی را که ضامن گلوله است خارج کنید، بعد آن را داخل لوله ی خمپاره بیندازید که به سمت هدف شلیک شود.
یک روز که مشغول دیده بانی بودم، هدفی را در دوربین دیدم و با بی سیم به آن ها گفتم یک گلوله خمپاره بیندازید، آن ها گلوله ای شلیک کردند که به فاصله ی ۱۰۰ متری در سمت چپ هدف اصابت کرد، دوباره گفتم ۱۰۰ تا به راست، یک گلوله ی دیگر شلیک کنید؛ منتظر ماندم و بعد از چند دقیقه گلوله ی دوم شلیک شد، گلوله ۱۰۰ متر عقب تر از هدف به زمین خورد؛ من که هدف را در دوربین می دیدم به آن ها گفتم ۱۰۰ متر به جلو اضافه کنید و باز هم منتظر شدم، این بار دیدم که شلیک خمپاره خیلی طول کشید، وقتی از پشت بی سیم سوأل کردم که پس چرا گلوله ی خمپاره را به سمت هدف شلیک نمی کنید، در جواب گفتند که ۵۰ متر بیشتر نمی توانیم برویم، جلوی ما دره است؛ از شنیدن این حرف تعجب کردم و معنی آن را نفهمیدم، کمی بعد متوجه شدم که این ها برای شلیک به سمت هدف، کل قبضه ی خمپاره انداز را به این طرف و آن طرف برده و جا به جا می کنند و با توجه به گرایی که من از هدف اعلام می کنم نسبت به آن دور و نزدیک می شوند و از دستگیره های برد و سمت روی قبضه خمپاره انداز استفاده نمی کنند. البته این اتفاق خیلی هم عجیب نبود، چون آموزش کافی برای استفاده از قبضه ی خمپاره انداز را ندیده و نسبت به تنظیم برد و سمت آشنایی نداشتند.
این حکایت و روایتگری یک دیدهبان از تازه کاری خمپاره چی بود. اما حکایت ما کمی جالب تر و تعجب برانگیزتر است. حکایت ما رسانه ها به عنوان دیده بان های همیشه بیدار نظام اسلامی این است که متأسفانه بیشتر اوقات بعضی از مسئولین مثل همان خمپاره چی تازه کار عمل می کنند! این در حالی است که ما در جنگ تحمیلی مجبور بودیم از نیروهای نابلد استفاده کنیم، اما امروزه با وجود افراد متعهد و متخصص؛ چرا باید در بعضی از پست ها، افراد تازه کار بکارگیری شوند؟! افرادیکه در خصوص کار محوله کم تجربه اند. معلوم است این افراد، مثل همان خمپاره چی تازه کار سرمایه های این مملکت را به هدر می دهند.
ما معمولاً هر از چند گاهی به بعضی از مسئولین هدف و گرا می دهیم و نکات ضعف و قوت شان را به آن ها گوشزد می کنیم. اما بعضاً مسئولین به علت ضعف در فهم مسائل، دچار اشتباه شده و به جای زدن هدف، دیده بان را می زنند! این زنگ خطری است که آینده شهرستان را تهدید می کند. مگر مسئولین نمی دانند که رسانه ها پل ارتباطی بین مردم و دولت محسوب می شوند؟! پس نگذارند این پل تخریب شود و خدای ناکرده اعتماد مردم از بین برود.
ما معتقدیم اگر دست مطبوعات باز باشد به اصلاح سریع تر در جامعه خواهیم رسید، زیرا نقش مفید مطبوعات در انعکاس مسائل این چنین است. در این صورت است که علاوه بر دستگاه نظارتی دولت یک دستگاه نظارتی مردمی هم وجود دارد و اگر فردی از دام اول بگریزد به سختی از دام دوم رها می شود. اگر بخواهم در این وادی سخن بگویم که مثنوی هفتاد من کاغذ می شود و به همین مختصر بسنده می کنم و امیدوارم مسئولین ادارات و سازمان های دولتی و غیر دولتی در برخورد با رسانه ها تجدید نظر کنند و از این دیده بان ها، در جهت پیشبرد اهداف نظام اسلامی کمک بگیرند، تا به امید خدا نکات ضعف برطرف شود و نقاط قوت تقویت شوند.
چه جالب
[پاسخ]