نامه‌ای به کوهدشت

نامه‌ای به کوهدشت/ سید سعید قاسمی: سلام کوهدشت عزیزم ٬ کوهدشت غریب و همیشه تنهایم * توضیح ضروری: بسم الله، این نامه در سال ۸۹ توسط نگارنده با عنوان نامه‌ای به کوهدشت نوشته شده است و‌‌ همان زمان واکنش‌های مختلفی را بوجود آورد، بعد از ۵ سال به نظر می‌رسد بخش اعظمی از مشکلات مطرح شده […]

سید سعید قاسمی

نامه‌ای به کوهدشت/ سید سعید قاسمی:

سلام کوهدشت عزیزم ٬ کوهدشت غریب و همیشه تنهایم

* توضیح ضروری: بسم الله، این نامه در سال ۸۹ توسط نگارنده با عنوان نامه‌ای به کوهدشت نوشته شده است و‌‌ همان زمان واکنش‌های مختلفی را بوجود آورد، بعد از ۵ سال به نظر می‌رسد بخش اعظمی از مشکلات مطرح شده در این نامه هنوز پا بر جاست، بدون ویراش مجدد این نامه باز نشر می‌شود چون اعتقاد واثق دارم تا درد را نشناسیم برای درمانش نمی‌توانیم اقدام کنیم و بدون تعارف این درد ماست که هنوز هم ادامه دارد.

«سید سعید قاسمی»: سلام کوهدشت عزیزم٬ کوهدشت غریب و همیشه تنهایم، کوهدشت بن بستم ٬ سلام برزخم‌های کهنه‌ات، دردهای نگفته‌ات که هیچ وقت مجالی برای گفتن نداشتی ٬ سلام برمردمان دلتنگ و همیشه قانعت که با ۱۰ کیلو برنج و یه روغن پنج کیلویی سرنوشت خودشون رو می‌فروشن … کوهدشت گلم حالت چطور است عزیزم؟ … چه می‌کنی…

بامریضی هات چطوری؟ … می‌دانم مثل همیشه می‌سازی و می‌سوزی.. گلو درد چرکینت چطوره؟ … هنوز هم تزریقات چی‌های ناشی بهت پنی سیلین می‌زنن؟ … تنگی نفست چطوره گلم؟ شنیدم داری تلاش می‌کنی آسم مزمنت رو درمان کنی…؟

راستی هنوز دنبال دود و دمی یا نه؟! اعتیادت را چکار کردی؟ … ادامه می‌دی یا درمان شدی؟ … زبونم لال شنیدم مصرفت بیشتر شده؟ با مرام می‌گن تازگی‌ها اکس خور شدی ٬ کراک هم که مصرف می‌کنی؟ می‌دونی خیلی خطر ناکه؟ می‌گن اگه ادامه بدی کرم می‌زنه به همه جات ٬ باآرتروز گردنت چه می‌کنی؟ … هنوز درددت می‌کنه؟ احتمال می‌دم دیگه تاحالا باید دیسک کمرت هم عود کرده باشه…؟

با زخم معده چطوری؟ … یادمه خیلی اذیتت می‌کرد ٬ یادته می‌گفتم اینقدر کم خوری نکن عاقبت زخم معده می‌گیری! … این غذا‌ها دیگه با معده‌ات سازگار نیست.
یادم میاد اون موقع‌ها بیکار بودی ٬ هنوز هم بیکاری درسته؟.. با بی‌عارای شهر چکار می‌کنی؟ با نداری زمان بیکاری بچه هات چکار می‌کنی؟ … الهی بمیرم ٬ شنیدم چند تا از بچه هات شام شب ندارن ٬ از درد بیکاری رفتن کرج ٬ یه جایی به اسم حصار ٬ اولش فکر کردم زندانه ٬ ولی بعد که رفتم و دیدم متوجه شدم دست کمی از زندان نداره ٬ … سن و سالت هم که دیگه بالا رفته ٬ اگه تا حالا کاری گیر نیاوردی بعیده بقیه بذارن کاری گیرت بیاد…!

آه کوهدشت غریبم …. کوهدشت خوب من… می‌دونم زخم کم لطفی مسئولین غیر کوهدشتی هنوز رو تنته… دردمند همیشه گرفتارم… باوفای همیشه قانع و ماندگارم… تومستحق این همه بی‌مهری نبودی بخدا … هزار بار بهت گفتم نذار این همه نسخه‌های مختلف جور وا جور برات بپیچند… گوش نکردی ٬ هر که رسید یه جور گرفتارت کرد ٬ آخه تو کدوم شهر سیم خار دار می‌کشن دور چمن بلوار ٬ اما برای تو کشیدن ٬ دیدی از همه اونایی که فقط ادعا داشتند کسی به دردت نخورد و فقط لاف بود و پرستیژ‌های بی‌خود اداری …

کوهدشت من … کوهدشت دردمند ٬ بیچاره و آرزومند من٬ حالا که به حرف من رسیدی به چند نکته خوب گوش بده اگه پسندیدی عمل کن و الا…. هر چه دیدی از چشم خودت دیدی ٬ بذار حداقل من حرفامو بزنم تا راحت بشم ٬ بخاطر اینکه خودم رو ببخشم.

اول اینکه جوان‌ها و فرزندان لایق و شایسته‌ای داری٬ قدرشون رو ندونستی ٬ درسته تو به اون‌ها نرسیدی ٬ اونا رو دربدر و آواره شهرهای دیگه کردی که الحمدالله همه هم خوب رشد کردن ٬ اما اون‌ها هیچ وقت تو را فراموش نکردن و تنهات نمی‌ذارن… مثل همیشه کمکت می‌کنن روی پای خودت بایستی…

دوم اینکه قول بده دیگه دارویی که هر آدم (مدیر) ناشی و بی‌سوادی برات تجویز می‌کنه نخوری ٬ شاید خیلی‌ها بخوان دارو خورت کنن.. نگران نباش برای همه دردات دوا پیدا می‌شه فقط ممکنه کمی طول بکشه اما انشاء الله خوب می‌شی… نگران نباش عزیزم ٬آخه چرا باید بشی طرح کاد مدیران بی‌تدبیر و بی‌ترکیب ٬ چرا باید یه عده‌ای مدیر فله‌ای صرف طرفداری از یه آدم که در انتخابات پیروز شده بر مستند حساسترین ادارات جولان بدن ٬ نه علم مدیریت می‌دونن و نه سوادش رو دارن ٬ بخدا تو خیلی گناه داری کوهدشت من ٬ دلم برات می‌سوزه ٬ آخر اینکه عزیزم نگران بیکاری خودت و بچه هات نباش٬ می‌دونم تو کشور مقام اول رو داری … اصلاْ بابت این مقام اولی که کسب کردی بهت تبریک نمی‌گم ٬ انشالله و با یاری خدا با همت همین بچه هات یه کار آبرومند پدر مادر دار برات پیدا می‌کنیم تا از این گرفتاری نجات پیدا کنی.
و حرف بعد از آخرم کوهدشت گلم …‌ای کوهدشت خوب و مهربان من، خیلی‌ها شاید هنوز نمی‌دونن تو ۵۵۰ شهید از بهترین بچه‌ها تو تقدیم انقلاب کردی ٬ خیلی جانباز و آزاده داری که همه شون کلکسیون دردند ٬ خیلی‌ها نمی‌دونن تو یه گردان داشتی به اسم محبین که چندین عملیات بزرگ رو انجام داده ٬ خیلی‌ها نمی‌دونن تو بیش از صد‌ها بار بمباران شدی ٬ تو تشیع جنازه‌های بزرگ رو بیاد داری ٬ آوارگی مردم رو زمان بمباران بیاد داری ٬ خیلی‌ها نمی‌دونن بچه‌های شیمیایی تو یکی یکی دارن ترکت می‌کنن و غریبانه می‌رن تا ابدیت.

کوهدشت عزیزم یه کمی هم به داشته هات فکر کن و مطمئن باش می‌تونی بهتر بشی… از بچه هات که در مهاجرت هستند دعوت کن ٬ نخبه‌های شهر رو شناسایی کن ٬ یه جلسه برای نخبه‌های شهر بذار ٬ ازشون بخوا بهت کمک کنن ٬ بهشون بگو دردت چیه؟ حتماْ کمکت می‌کنند ٬ ٬هیچ وقت نا‌امید نباش… کوهدشت خوب من … با همه مشکلات، درد‌ها و گرفتاری‌هایت بازهم دوستت داریم و جان ناقابلمان را فدای ماندگاری نامت می‌کنیم … شهرمن… کوهدشت عزیزم … مامن و زادگاهم… دوستت دارم… دوستت دارم … دوستت دارم.

* توضیح مجدد: مشکلات کوهدشت هنوز پا بر جاست و این شایسته مردم این شهر نیست، چاره کار چیست؟ به نظر می‌رسد می‌بایست برای این معضلات به گونه‌ای دیگر اندیشید و امروز‌‌ همان روز است که باید ‌‌نهایت استفاده را از آن برد، ما در آستانه انتخاباتی سر نوشت ساز هستیم، انتخابی که می‌تواند چهار سال دیگر ما را همین گونه نگه دارد و یا بگونه‌ای دیگر سر نوشت ما را رقم بزند، هوشیارانه بیندیشیم و هوشیارانه انتخاب کنیم تا پشیمان نشویم…