اصلاحات و مشکل ما!
اصلاح طلبی روش و منشی است برای زیستنی انسانی تر و صلح آمیز تر، در روش و منش اصلاح طلبی شخص مهم نیست، چون اندیشه مدار است و مبنای اندیشیدن نقادی است و نقد هر شخص و مکتب و فکر را در بر میگیرد، چون بر پایه رابطه عرفانی -عاطفی یا مراد- مریدی شکل نمیگیرد، […]
اصلاح طلبی روش و منشی است برای زیستنی انسانی تر و صلح آمیز تر، در روش و منش اصلاح طلبی شخص مهم نیست، چون اندیشه مدار است و مبنای اندیشیدن نقادی است و نقد هر شخص و مکتب و فکر را در بر میگیرد، چون بر پایه رابطه عرفانی -عاطفی یا مراد- مریدی شکل نمیگیرد، چون قهرمان پرور نیست، این راه اصلاح طلبی است که از اهمیت برخوردار است، اصلاح طلبی هم جنبه تئوریک دارد و هم جنبه عملی، در واقع هم اندیشه اصلاح طلبانه داریم و هم عمل اصلاح طلبانه، بدیهی است اندیشه و عمل اصلاح طلبانه هم پوشانی دارند و عیمقا با هم داد و ستد دارند. در این فرصت اندک میکوشم ستون های تئوریک و اصول عملی را که سقف اصلاح طلبی بر آنها قرار دارد به رشته تحریر درآورم.
فکر اصلاح طلبانه مبتنی بر آگاهی و استدلال است. عاطفه و احساس را تعدیل میکند . به خردورزی و ژرف اندیشی و تحلیل مطابق با واقع پایبند است و در دایره ممکنات حرکت میکند و به دور از شعار زدگی و پوپولیسم است، اصلاح طلبی بدون نقد و پرسش گری، پوسته بدون مغزی است، نقادانه تمام مکاتب و اندیشه ها را بررسی میکند، پرسش گری را تا نهایت خود ادامه میدهد. تفکر اصلاح طلبانه به سبب نقادی و پرسش گری و استدلال پذیری از تعصب و جمود و پیش داوری برکنار است. مدارا و تساهل و رواداری دیگر موئلفه اصلاح طلبی است، فکر اصلاح طلبانه به اندیشه های متفاوت و متنوع احترام میگذارد و پویایی جامعه را در نقادی و احترام به دیگر اندیشه ها میداند. تفکر اصلاح طلبی،تفکری پلورالیستیک است، یعنی تنوع و کثرت و متفاوت اندیشیدن را به رسمیت میشناسد. تفکر اصلاح طلبانه بر این باور است که تغییرات باید تدریجی، دراز مدت، کم شدت اما عمیق باشد. گام به گام پیش میرود. آرمان دارد اما امکانات را در نظر میگیرد. تفکر اصلاح طلبانه قهرمان پرور نیست، رهبری جمعی برای سازماندهی دارد اما رهبری تفکر اصلاح طلبی کاریزماتیک نیست. تفکر مصلحانه به دور از تخریب و تخفیف و توهین و تهدید رقیب است. اصلاح طلبی یک حرکت جمعی مبتنی بر خردجمعی و برپایه اصول مشخصی است.
اما عمل اصلاح طلبانه، بدیهی است عمل مبتنی بر اندیشه است. تفکر اصلاح طلبانه، عمل اصلاح طلبانه را در پی دارد. فعالیت مصلحانه شاخص هایی دارد. تعاملی است. خط قرمز دارد، خط قرمز عمل اصلاح طلبانه قانون است. قانونی که اکثریت شهروندان آزاد جامعه یا نماینده های واقعی آنان آنرا تصویب کرده اند. کف مطالبات عمل اصلاح طلبانه با توجه به شرایط جامعه و امکانات مشخص است. عمل اصلاح طلبانه ساختار شکن نیست، چون بر این باور است که حکومت قابل اصلاح است، این تنها رژیم های توتالیتر هستند که قابل اصلاح نیستند. عمل اصلاح طلبانه اعتقاد دارد به شرط حفظ اصول، ” سازش ” کار بدی نیست. میدان عمل اجتماعی را وسیع میداند. بر پایه حفظ اصول فکری اصلاح طلبانه، سازش برای رسیدن به مقصد میتواند انجام بگیرد. عمل اصلاح طلبانه در پی بوجود آوردن جامعه مدنی است. جامعه مدنی بر دو پایه استوار است: اول پلورالیسم: یعنی در جامعه سبک های متفاوت اندیشیدن و عمل باید به رسمیت شناخته شوند. دوم : قانون مداری، قانونی که برآمده از اراده شهروندانی مختار و آزاد است. عمل اصلاح طلبانه عادلانه است، تحت هیچ شرایطی و به هیچ بهانه ای پایمال کردن حقوق بنیادین انسانی را مجاز نمی شمارد. عمل اصلاح طلبنانه عملی خشونت آمیز نیست، تندروانه هم نیست، آرام و بادوام و صلح طلبانه است. عمل اصلاح طلبانه قاعده بازی سیاسی را میپذرد. در فکر حذف کردن رقیب سیاسی نیست، معتقد است همه باید در توسعه کشور همکاری کنند. اندیشه و عمل اصلاح طلبانه معتقد به گفت و گو در حوزه عمومی است و به آزادی بیان و پس از بیان سخت پایبند است و بر این باور است نشر افکار متفاوت و نقد آزادانه آنها راه را بر خشونت گرایی خواهد بست.
انتخابات پیش روی مجلس فرصتی است تا آنانی که روش و منش و فکر و عمل اصلاح طلبی را دارند روانه گرم خانه مجلس کنیم تا گامی هر چند کوچک و ” روبنایی “را در جهت پیشرفت و توسعه کشور بردارند. همه باید تلاش کنیم تا اندکی به توسعه یافتگی و آبادانی نزدیک شویم. شخصا بر این باورم تا اکثریت مردم آگاه نباشند، تا عامه مردم اهل مطالعه و پرسش گری و نقد نشوند، تغییری اساسی در این جامعه بوجود نخواهد آمد. همپنان که امیر کبیر دیدیم، سپهسالار دیدیم، مصدق دیدیم،انقلاب مشروطه دیدیم، دوران اصلاحات دیدیم، همچنان که ” مجلس ششم ” را دیدیم و تغییری اساسی ندیدیم، به نظرم تنها به این دلیل که اکثریت مردم هنوز گرفتار رفع نیازهای اولیه هستند و فرصتی برای مطالعه و کتاب خوانی و پرسش گری ندارند و نسبت به حقوق شهروندی و انسانی خویش آشنایی عمیق و مستدل و منطقی ندارند.
جامعه ما، جامعه ای پریشان است ، به قول دکتر بیژن عبدالکریمی: “جامعه ما گیج است، نمیداند در کجای تاریخ ایستاده، نمیداند رسالتش چیست” یا به قول دکتر سارا شریعتی: ” جامعه ما پا در هواست،هویت فردی و جمعی نامشخصی دارد، از هم گسیخته است” . بر این باورم تفکر و عمل اصلاح طلبانه میتواند به جامعه افسرده و خسته ما جانی دوباره ببخشد، به حل مشکلات کمک کند، با حرکت لاک پشت وار و آرام و بادوامش وضعیت موجود نامطلوب را به سمت وضعیت ناموجود مطلوب راهنمایی کند، معتقدم با تنفس در هوای اصلاح طلبی زندگی آرام تر و امن تر خواهد شد.
اندیشه اصلاح طلبانه در ذهن و ضمیر ریشه نمی دواند مگر با مطالعه و تحقیق و پرسش گری و دوری از تقلید، برای داشتن جامعه ای آباد و آزاد ابتدا باید فکرمان آزاد و آباد باشد و بدیهی است تا تغییری ژرف در نوع نگاه و تفکر ما بوجود نیاید نمیتوان دل خوش به آبادانی جامعه بود. هر کسی از خودش باید شروع کند. با توجه به شناختی که از جامعه ایران و با الاخص استان لرستان و شهرستان کوهدشت دارم، ( این شناخت از مطالعه و تجربه زیسته در میان مردم نشئت میگیرد) ، راه درازی در پیش داریم. مسیر ناهموار است. باید تلاش کرد، باید قدم در راه گذاشت، از ایده آلیستی اندیشی، از آرمانی اندیشی باید پرهیز کرد. گام به گام باید پیش رفت. از برنامه روزانه مطالعه شروع کنیم. هر روز هر چقدر وقت داشتیم( معتقدم از پیر تا جوان بیشتر وقتمان هدر میرود) و نرم نرمک مدت زمان مطالعه را بیشتر کنیم. باید باور کنیم دوای درد در آگاهی است و آگاهی در گرو مطالعه و پرسش و تحقیق، باید باور کنیم جامعه ناآگاه نسبت به حقوق خویش، در جهان این روزگار سخنی برای گفتن ندارد. برای علاج هر بیماری، ابتدا باید اصل وجود بیماری را پذیرفت، آیا من و ما پذیرفته ایم که ناآگاهیم، پذیرفته ایم فقط لقلقه زبان بودن واژه های آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و… کافی نیست، باید در ضمیر ما، باید در ذهن ما و فکر ما تغییری عمیق و ژرف بوجود آید و این چنین نمیشود مگر با مطالعه و تحقیق و نقد و پرسش گری.
با سلام
بسیار عالی، چقدر خوب است که کوهدشت ما امروز این همه جوان متفکر دارد که قلم فرسایی می کنند و اندیشه ها را به چالش می کشند
بنده رئوس مطالب شما را در مورد اصلاح طلبی استخراج کردم:
…………۱- در تفکر اصلاح طلبانه شخص مهم نیست، اندیشه مهم است
…………۲- فکر اصلاح طلبانه مبتنی بر آگاهی و استدلال و ژرف اندیشی و پرسشگری تا به انتهای خود است.
…………۳- فکر اصلاح طلبانه به اندیشه های متفاوت و متنوع احترام میگذارد
…………۴- رهبری جمعی برای سازماندهی دارد اما رهبری تفکر اصلاح طلبی کاریزماتیک نیست
…………۵- اصلاح طلبی به دور از تخریب و توهین و تهدید رقیب و … است
…………۶- عمل اصلاح طلبانه مبتنی بر اندیشه است
…………۷- عمل اصلاحطلبانه خط قرمز دارد و خط قرمزش قانون است
…………۸- عمل اصلاح طلبانه ساختار شکن نیست، چون معتقد است حکومت قابل اصلاح است و تنها رژیم های توتالیتر اند که قابل اصلاح نیستند
…………۹- سبک های متفاوت عمل و اندیشه را به رسمیت می شناسد
…………۱۰- قانون مدار است، خشونت آمیز نیست، تندروانه هم نیست، آرام و بادوام و صلح طلبانه است، در فکر حذف رقیب سیاسی نیست، معتقد است که همه باید در توسعه کشور سهیم باشند
.
امیدوارم که رئوس مطالب شما را جا نینداخته باشم(البته از قسمت مشکل ما، چشم پوشی کردم)
.
کاش این مطالب در جایی مانند تالار گفتگو، بیان میشد، تا سرعت و آزادی بیشتری در گفتگو می داشتیم.
ولی به هر حال سعی میکنم که مطالب مدنظرم را بنویسم:
.
۱- میان کلمه «اصلاح طلبی»و برخی از آنچه شما گفتید، الزامی نیست
دقت کنید:
مثلاً ریاضی دان میگوید: ۲+۲=۴، در این ادعا الزامی هست که ۲+۲ همان ۴ است
ولی الزامی نیست که اصلاح طلبی همان «مبتنی بر اندیشه بودن» باشد
میشود گفت که این ادعای شما و یا آرزوی شماست و برای سنجش میزان درستی آن باید
دید در عمل اصلاح طلبان چقدر به آن پایبندند
و یا باید استدلال محکم ارایه کنید که لزماً اصلاح طلبی چنین است و غیر ازاین نمیتواند باشد و غیر از اصلاح طلب هم کسی نمیتواند چنین باشد
همینطور در مورد اینکه اصلاح طلب، تندرو نیست، خشونت آمیز نیست، در فکر حذف رقیب سیاسی و …. نیست، قانون مدار است و ….
بنده در این موارد دیگر مصداقها را بیان نمیکنم
و قضاوت را به عهده خود خوانندگان میگذارم
اما راه شما برای اثبات و نشان دادن الزام میان اصلاح طلبی و اینها باز است.
.
اما بند دیگر، چرا شخص مهم نیست؟
کلیت موضوع را قبول دارم که «عقلانیت» سنگ بناست
اما فرض کنید ما از روی اندیشه ورزی و همان پرسشگری به جایی رسیدیم که «فلان شخص مهم است»
پس به نظرم آنچه شما در این زمینه گفتید، متناقض است، دلیلم را هم عرض کردم
اگر پرسشگری را تا به انتها ادامه دهیم، چه بسا ببینیم که فلان شخص یا فلان شخصیت مهم است و باید به او رجوع کرد
چه بسا ببینیم در برخی جاها نیاز به مدیریت و رهبری شخص واحد داریم
چرا مدیریت در تمام عرصه ها، تاکید میکنم، در تمام عرصه ها باید جمعی باشد؟
چرا خدا، پیامبری را مامور کرد و نه «جمع پیامبران» را؟
پس به نظرم شما باید میگفتید که: «تفکر بر شخص ارجحیت دارد مادامی که تفکر نتوانسته است مهم بودن شخص را نشان دهد»
.
اما اینکه نوشتید، فکر اصلاح طلبانه به تنوع اندیشه و افکار احترام میگذارد
منظورتان واضح نیست، «احترام» یعنی چه؟
مثلاً الان که بنده اندیشه های شما را نقد کردم، احترام است یا بی احترامی؟
اما، به نظرم هر اندیشه ای قابل احترام نیست ولی قابل گفتگو هست
با مثال توضیح مینویسم:
«آیا اندیشه های مبتنی بر سبک زندگی داعشگونه قابل احترام اند؟»
مسلماً نه
همانهایی که دم از دموکراسی در عالم میزدند آن اوایل و حتی الان میگویند که داعشی ها و تروریستهای میانه و …. و …. نیز «محترم!!!!!!!» هستند و باید بر سر میز مذاکره و سهم خواهی باشند
الان پشیمان شدند، مثل فرانسه(هرچند پشیمانی شان هم ظاهری و از روی غرض و مرض است و نه حقیقت جویی)
در حقیقت «دموکراسی» جاده صاف کن داعش و النصره و …. بوده و خواهد بود
حتی اگر به این مثال بنده توجهی نشود
دلیلی نمیبینیم که هر اندیشه ای قابل احترام باشد
در ثانی احترام به اندیشه را تعریف نکردید
اگر منظورتان صرف شنیدن آن است، شاید قابل قبول باشد(و البته افکاری هم هست که حتی ارزش گوش دادن ندارند)
ولی اجازه عمل به تمام اندیشه های غیرممکن است
فرض کنید کسی اندیشه اش چنین باشد که اصلاح طلبی باید محو شود،
آیا به او هم احترام میگذارید (یعنی اجازه عمل میدهید، اگر منظور شما از احترام، اجازه عمل دادن باشد)؟
یا فرض کنید کسی اندیشه اش این باشد که:
«جهان سومی ها، انسان نیستند و هرچه از آنها کشته شود و بمیرد مهم نیست
ولی اگر یک نفر از کشور شبک پوش و کت و شلوار پوش من کشته شود، دنیا را به خاک و خون میکشم»
این اندیشه احترام دارد؟
.
پاینده باشید و همیشه در پرسشگری از خودتان و دیگران موفق
[پاسخ]
با سلام و درود
از اینکه دوست بزرگواری چون شما، در نوشته ام به دیده عنایت نگریسته و نقادانه به پرسش گری در مورد آن پرداخته حقیقتا خوشحالم و امیدوارم سنت نقد و پرسش گری، سنتی نیرومند شود چرا که با نقادی اندیشه هاست که میتوان به حقیقت پی برد.
چند سطری برای پاسخ به نقدهایتان نوشته ام که در زیر می آورم :
پاسخ به نقد اول : در مورد هر کدام از برساخته های اجتماعی بشر ما با دو تیپ یا نوع مواجه ایم؛ تیپ ایده آل و تیپ عملی شده؛ تیپ ایده آل ” آنچه باید باشد” است، و تیپ عملی شده، ” آنچه هست” می باشد ؛ تیپ ایده آل نمونه آرمانی است که باید بدان رسید اما تیپ عملی شده، نمونه به واقعیت پیوسته است، اندیشه و عمل اصلاح طلبانه هم چنین است؛ آنچه من در نوشته ام آورده ام، ” اصلاح طلبی آنگونه که باید باشد ” است، نقد شما مربوط به” اصلاح طلبی آنگونه که هست ” می باشد و باید به این تفاوت دقت کرد، من گفته ام اصلاح طلب واقعی و اصیل باید چگونه بیندیشد و چگونه عمل کند، نگفته ام اصلاح طلبان چگونه می اندیشند و عمل می کنند.
پاسخ به نقد دوم : نوشته اید ” … و غیر از اصلاح طلبی کسی نمی تواند چنین باشد ” در واقع مضمون نوشته شما با توجه به سیاق متن چنین است : من باید ثابت کنم که فقط اصلاح طلبی آن شاخص هایی را که در نوشته ام آورده ام دارد و هیچ اندیشه دیگری آن شاخص ها را ندارد.
توجه داشته باشید که من شاخص های اندیشه و عمل اصلاح طلبانه را ( تیپ ایده آلش ) به رشته تحریر در آورده ام و درصدد نظر دهی در مورد سایر انواع اندیشه و عمل نشده ام . من گفته ام ” اصلاح طلبی چنین و چنان است ” ؛ از این نمیتوان نتیجه گرفت که ( مثلا ) ” اصول گرایی چنین و چنان نیست ” ؛ شما با چه استدلالی از ” است ” اول به ” نیست ” دوم رسیدید . بگذارید مثالی بزنم : فرض کنید در جعبه ای هم سیب هست و هم انار؛ من میگویم سیب گرد است، شیرین است، خوشمزه است و …، اما این بدان معنا نیست که چون من گفته ام سیب گرد و شیرین و خوشمزه است پس نتیجه میگیریم انار گرد نیست، شیرین و خوشمزه هم نیست. داوری من در مورد سیب بوده و ویژگی های آن را برشمرده ام اما این نمیرساند که میوه های دیگر آن ویژگی ها را نداشته باشند !
پاسخ به نقد سوم : ببینید اول اینکه ” شخص مهم نیست ” یعنی در اندیشه اصلاح طلبانه ” شخص پرستی ” وجود ندارد و سخن هیچ کسی به پشتوانه شخصیتش پذیرفته نیست، یعنی تمام شخصیت ها قابل نقد هستند و بنابر گفته مقام معظم رهبری هیچ شخصی فراتر از قانون نیست.
دوم اینکه اصلاح طلبی یک گفتمان جمعی مبتنی بر خرد جمعی است ، یعنی تمام کسانی که زیر چتر اصلاح طلبی هستند، حق اظهار نظر و نقد کردن دارند و اینکه ” تک روی ” و ” خود محوری ” در این اندیشه جایی ندارد، البته دقت کنید ذکر کرده ام رهبری دارد، چون معتقدم رهبری در هر جریان و گفتمان برای سازماندهی مناسب باید وجود داشته باشد ، اما این رهبری کاریزماتیک نیست و نباید شخصی باشد.
پاسخ به نقد چهارم : اینکه ” هر اندیشه ای قابل احترام است ” و مکملش اینکه ” هر اندیشه را باید نقد کرد” ؛ یعنی در جامعه هر اندیشه ای در حوزه عمومی قابل گفت و گوست و با نقد اندیشه ها میتوان صحت و سقم آنها را مشخص کرد، ما به تمام اندیشه ها احترام میگذاریم دقیقا یعنی اینکه از نظر اندیشه اصلاح طلبانه تمام اندیشه حق اظهار نظر و بیان آزادانه خود را دارند، اصلاح طلبی مبتنی بر مدارا و تساهل است ، توجه کنید که باید حیطه ” اندیشه ” از ” عمل ” جدا شود، یعنی همه حق اظهار نظر دارند اما همه حق عمل کردن به اندیشه ها را ندارند، فقط اندیشه هایی عملی می شوند که در دایره قانون باشند و قانون را شهروندان آگاه و آزاد جامعه تعیین می کنند و وظیفه حفظ قانون بر عهده دولت دمکراتیک است.
و اما شما نظری را مطرح کرده اید که نیاز به گفت و گو دارد و آن اینکه :
دمکراسی جاده صاف کن داعش و النصره و …. است.
چند سوال: دمکراسی از نظر شما چه مدل حکومتی است؟ پایه های دمکراسی چه هستند؟ انواع دیگر حکومت چه ارجحیتی بر دمکراسی دارند؟ ترازوی ارجح دانستن مدل حکومتی بر مدل دیگر چه میباشد؟ اصول فکری داعشیان مبتنی بر چیست؟ کدام اصول دمکراسی به قول شما جاده صاف کن داعشیان میباشند؟ شما تیپ ایده آل دمکراسی را مد نظر دارید یا دمکراسی پیاده شده در غرب؟ شباهت ها و تفاوت های مدل حکومتی دمکراسی و اصول فکری داعش کدام است؟ داعش ادعای دینی بودن دارد، دمکراسی و دین چه نسبتی با هم دارند؟ و….
ولتر : ” من آماده ام جانم را بدهم تا تو سخنت را که مخالف سخنان من است، آزادانه بر زبان آوری ”
برایتان با تمام وجود آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم
[پاسخ]
مرتضی جان خیلی قشنگ و نغز بود…لذیذ و باب مغز
[پاسخ]
درود بر مرتضی .مفید و پرمحتوا بود
[پاسخ]
ای کاش مرتضی های شهرمان را بیشتر وبیشتر کنیم عالی بود ادیب
[پاسخ]
بسم الله الرحمن الرحیم
و با سلام و خداقوت
نقد اول بنده دقیقاً این بود که چرا حرف شما درست است؟
دلیل اینکه میگویید: «اصلاح طلبی چنین باید باشد و نباید چنان باشد، چیست»
به قول معروف ما از کجا بدانیم، حرف شما درست است، و جاده اصلاح طلبی ما را به آن نقطه که شما معرفی کردید، می رساند؟
دلیلش را بیان کنید.
اگر قرار بر نقد است و نه پذیرش حرف هیچ شخصیتی، پس تا دلیل درستی آن مشخص نشود، نباید از شما پذیرفته شود.
.
.
به هر حال بنده مثال آوردم، پیامبران، امامان مثالهایی از شخصیتهایی هستند که حرفشان سند است
مثال نقض کافی است، برای رد یک ادعا
دیگر اینکه شما باز اینجا گفتید اصلاح طلبی چنین باید باشد و غیر از این نیست، بنده هم دلیلش را می پرسم، چرا و از کجا بدانیم که باید رهبری به صورت مشورتی باشد؟
بنا به چه دلیلی این موضوع ما را به سرمنزل مقصود می رساند؟
رهبری به معنی «خودمحور» بودن نیست
مثال عرض میکنم، ریاضیدانی با دلایل علمی و متقن، یک گزاره و قضیه را برای شما اثبات میکند
آیا شما میگویید او خودمحور است؟
سوال بنده هم این است:
«اگر کسی با استدلال چیزی را ثابت کرد، شما مجددا میگویید او خودمحور است و ما باید نظر جمع را بپرسیم؟»
به نظر شما این خطا نیست؟
.
.
اما در مورد دموکراسی و داعش و …
سوالات زیادی کردید، اما بنده با سوال از خود شما به آنها پاسخ دادم، اگر به سوالات بنده پاسخ میدادید مشخص میشد:
۱- اینکه چرا هر اندیشه ای احترام دارد و احترام به اندیشه یعنی چه؟
به هر حال اگر ما اندیشه ای را نقد و بررسی کردیم و دیدیم اشتباه است، آیا باز هم باید بگوییم محترم است و قابل اجرا؟ این تناقض نیست؟
۲- فرض کنید کسی اندیشه اش چنین باشد که اصلاح طلبی باید محو شود،
آیا به او هم احترام میگذارید (یعنی اجازه عمل میدهید، اگر منظور شما از احترام، اجازه عمل دادن باشد)؟
یا فرض کنید کسی اندیشه اش این باشد که:
«جهان سومی ها، انسان نیستند و هرچه از آنها کشته شود و بمیرد مهم نیست
ولی اگر یک نفر از کشور شبک پوش و کت و شلوار پوش من کشته شود، دنیا را به خاک و خون میکشم»
این اندیشه احترام دارد؟
.
در نهایت بنده خودم «هر فکری و هر اندیشه ای را میخوانم و نقد میکنم»،
منتها «««««هیچ اندیشه ای»»»»»»» را هم ««««بدون استدلال»»»»»» نمیپذیرم.
اگر کسی گفت این جاده به فلان جا میرود،
– یا باید حرفش سند باشد(قبلاً اثبات کرده باشم که شخصیتش در این حد هست که حرفش را بدون دلیل خواهی قبول کنم)
– یا باید دلیلی برای حرفش ارایه کند
آیه شریفه قرآن : «هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»
دوست داشتید، در http://www.hammihan.com عضو شوبد آیدی تان را مرقوم بفرمایید، بنده با شما تماس میگیرم
مجال گفتگو در آنجا بیشتر است.
تندرست، موفق و موید باشید
[پاسخ]