ما جامعه ی با فرهنگی هستیم!

یکی دیگر از مصداق های با فرهنگ بودنمان این است که فحش و فحش کاری بلد نیستیم. این را از فیلم هایمان هم میشود فهمید وقتی که دو تا از شخصیت ها با هم دعوایشان میشود. هر بار که یکی از طرفین دعوا دهانش را باز میکند که فحش آبداری بدهد ما فقط میشنویم “بووووق”. خاصیت این بوق آن است که همین شخصیت ها دو قسمت بعد آشتی میکنند و آخر فیلم ممکن است با هم ازدواج کنند و همه چیز به خیر و خوبی تمام شود.

Mobile

ساناز ابوالوفایی/ کشکان:

ما جامعه ی با فرهنگی هستیم آنقدر که فقط یک روز از سال را به فرهنگ اختصاص داده ایم و نام آن را گذاشته ایم روز فرهنگ عمومی و هر سال این روز را به هم تبریک میگوییم،توی تلگرام، واتساپ یا تانگو فرق ندارد همین که تبریک میگوییم اِند با فرهنگی است.
ما از بس با فرهنگیم پوست تخمه هایمان را از شیشه ی ماشین روی زمین نمی ریزیم. پرتشان میکنیم توی هوا بعد سرمان را از شیشه بیرون میبریم ببینیم روی کدام ماشین ریخته تا برایش زبان دربیاوریم و یک جورهایی تعامل فرهنگی برقرار کنیم.
گربه هایمان هم خیلی با فرهنگ اند آنقدر که وقتی پاسی از شب گذشته و ما پلاستیک زباله ی مان را که چکه چکه آب از آن جدا میشود میبریم و میگذاریم سرکوچه با چنگ و دندان به جانش می افتند و از هم تفکیکشان میکنند.
یکی دیگر از مصداق های با فرهنگ بودنمان این است که فحش و فحش کاری بلد نیستیم. این را از فیلم هایمان هم میشود فهمید وقتی که دو تا از شخصیت ها با هم دعوایشان میشود. هر بار که یکی از طرفین دعوا دهانش را باز میکند که فحش آبداری بدهد ما فقط میشنویم “بووووق”. خاصیت این بوق آن است که همین شخصیت ها دو قسمت بعد آشتی میکنند و آخر فیلم ممکن است با هم ازدواج کنند و همه چیز به خیر و خوبی تمام شود.
بوق در فرهنگ یک کاربرد دیگر هم دارد آنهم پشت ترافیک و توی خیابان است. وقتی ماشین جلویی مان تکان نمیخورد دستمان را میگذاریم روی بوق و این طوری خیلی با فرهنگ و مودب بهش می فهمانیم که مردک زودتر حرکت کن و برو. ممکن است بیمارستان و آسایشگاهی هم دور و برمان باشد که ساکنینش با شنیدن صدای بوق کلی هیجان در خونشان تزریق میشود و به وجد می آیند گاهی هم از شدت وجد و هیجان زیادی سکته را میزنند.

۱۰۰۸۹۰۵۰۸۰۶۵

در جواب آن دسته از کسانی که میگویند مردم ما غمگین هستند باید بگوییم خیابان های ما پر است از راننده های با فرهنگی که صبح تا شب همه را به وجد و هیجان می آورند.
تازه این که چیزی نیست بعضی از راننده های ما آنقدر با فرهنگ تر از بعضی های دیگر هستند که بوق هایی با صداهای مختلف از گاوی گرفته تا مرغ و خروسی و گنجشکی اش را روی ماشین هایشان نصب کرده اند تا شنوندگان محترم از تنوع صدای ایجاد شده بیشتر به وجد بیایند.

در تعریف فرهنگ در ویکی پدیا آمده است که فرهنگ یک چیز اکتسابی است و مثل انرژی نه به وجود می آید و نه از بین میرود، فقط از نسلی به نسل بعد منتقل می شود. اما ما از بس با فرهنگ هستیم که همه ی قانون های فیزیک را شکسته ایم و روز به روز با فرهنگ تر می شویم. مثلن مترو یک وسیله ی نقلیه ی امروزی است که اجداد ما عمراً شکلش را هم توی خواب دیده باشند. ما امروزی ها طرز استفاده اش را خیلی خوب بلدیم  به طوری که  در حین سوار شدن به آن مسابقه دسته جمعی دو ماراتون برگزار میکنیم، هر کس زودتر بتواند از در مترو رد شود جایزه اش نشستن روی صندلی است،این وسط ممکن است یکی دو نفر هم زیر دست و پا له شوند که آنهم ایرادی ندارد!! بالاخره با فرهنگ بودن هم تاوانی دارد.
خودپرداز هم یک وسیله مدرن  است. ما آدم های با فرهنگ امروزی وقتی نفر جلویی مان در حال چک کردن حسابش است تا کله میرویم توی صفحه ی خود پرداز  تا موجودی حسابش را دید بزنیم، رمز ورود کارتش هم که قابل ما را ندارد، مگر نه اینکه بنی آدم اعضای یکدیگرند و همه با هم برابر هستیم و یک فرهنگ داریم.
خلاصه اینکه ما خیلی بیشتر از آنچه فکرش را بکنید با فرهنگ هستیم و جای هیچ تعجبی ندارد که نهادهای فرهنگی مان پر باشد از آدم های بافرهنگی که یک روز را هم به نام فرهنگ عمومی نام گذاری کرده اند.