شعر / بهناز ابوالوفایی / برای خانواده ی محمدی

با احترام… برای خانواده ی محمدی:   غم مخور بانو! آب روشنایی است.. و حالا که پریده ای ؛ سهم تان بیش از” آسمانی است که آویختن پرده ای آن را از ما می گیرد…” باید کاری کنی بانو! آدرینا گرسنه است و شوهرت تمام دلش به دست های تو گرم می شود… نکند عهد […]

بهناز ابوالوفایی

با احترام… برای خانواده ی محمدی:

 

غم مخور بانو!

آب روشنایی است..

و حالا که پریده ای ؛

سهم تان بیش از” آسمانی است

که آویختن پرده ای آن را از ما می گیرد…”

باید کاری کنی بانو!

آدرینا گرسنه است

و شوهرت

تمام دلش به دست های تو گرم می شود…

نکند عهد بسته بودی که همه جا با هم بروید؟!

و دلتان نیامد که آدرینا هم…

پشت دریاها شهری ست…

دلتان آنجا بی غم…

در و دیوار این شهر هم،

زود با غم کنار می آیند…

و تنها گل سرخ است که می تواند جای یک “زن” را بگیرد

 

شاعر: بهناز ابوالوفایی