سلسه پاییز
به گمانم که تو از سلسله ی پاییزی نه! غضبناک ترین مرحله ی پاییزی ظاهرا گرمی و سرسبز چنان تابستان باطناً خسته ای و حامله ی پاییزی تو نفس می کشی و برگ زمین می افتد باد عاشق کش بی حوصله ی پاییزی من ترک دارترین آینه ام در قدمت تو تکان […]
به گمانم که تو از سلسله ی پاییزی
نه! غضبناک ترین مرحله ی پاییزی
ظاهرا گرمی و سرسبز چنان تابستان
باطناً خسته ای و حامله ی پاییزی
تو نفس می کشی و برگ زمین می افتد
باد عاشق کش بی حوصله ی پاییزی
من ترک دارترین آینه ام در قدمت
تو تکان دارترین زلزله ی پاییزی
خواب سرسبز درختان مرا می دزدی
چانه ات بشکند ای ولوله ی پاییزی
طفل شش ماهه ی احساس غزل هایم را
تیر نامردترین حرمله ی پاییزی
شاعر: حجت الله علی پور
احسنت،عالی بود.
[پاسخ]
اندیشه و شعر و زندگانیت همیشه بهاری و غم هایت همیشه چون برگ درختان پاییزی حجت جان
[پاسخ]
سلام. ممنونم. کار خوبی بود.
بیت دوم به نظر من نه به لحاظ محتوایی ونه فرمی هیچ حرفی برای گفتن نداره و قافیه ی این بیت هم به شدت زننده است و خوب ننشسته.
ماتا باشید.
[پاسخ]
نفست گرم وقلمت ماندگار
[پاسخ]
درود بر استاد شیرین کلام . پایار بوین
[پاسخ]
من ترک دارترین آینه ام در قدمت
تو تکان دارترین زلزله ی پاییزی
عالی بود جناب علی پور
[پاسخ]
جناب علی پور بنده افتخارشاگردیتونو داشتم.ازصمیم قلب به وجودامثال شماافتخارمیکنم
[پاسخ]
چرا به یک نی قندش نمیخرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی
استاد بسیار عالی بود/ مشعوف میشم هر وقت شعراتونو می خونم
[پاسخ]