ضرورت تغییر سبک زندگی انسان امروز

یدالله پیریان/ کشکان: درسبک زندگی ماشینی که ارمغان تحولات اروپا و آمریکا بخاطر انقلابات صنعتی وسیاسی بود،نگرش عمیقی در همه مسائل بخصوص درحوزه سیاست و ایدئولوژی دراین دو نقطه و متعاقب آن در کل جهان به وجود آمد. این تحولات تعریف جدیدی از انسان ارائه داد که کاملا با تعریف ادیان آسمانی متفاوت بود .او […]

مراد-پیریان۱

یدالله پیریان/ کشکان:

درسبک زندگی ماشینی که ارمغان تحولات اروپا و آمریکا بخاطر انقلابات صنعتی وسیاسی بود،نگرش عمیقی در همه مسائل بخصوص درحوزه سیاست و ایدئولوژی دراین دو نقطه و متعاقب آن در کل جهان به وجود آمد.
این تحولات تعریف جدیدی از انسان ارائه داد که کاملا با تعریف ادیان آسمانی متفاوت بود .او در این تعریف محور امور قرار گرفت.عقل نه بجای خود که جایگاهی بس رفیع و منیع داشت (در دین اسلام از عقل به رسول باطنی تعبیر شده است) بلکه بجای وحی نشست و متاسفانه بخاطر داشتن این وجه ممتاز خدای روی زمین محسوب شد.این تلقی غلط ،آثار وپیامدهای خطرناکی برای او در برداشته که تا به امروز شاهد آن هستیم.
درحوزه سیاست داخلی هرچند بساط نظام های پوسیده دیکتاتوری و استبدادی به تدریج وتا حدودی بر چیده شده و بجای آن سیستم دموکراسی جایگزین شده لیکن به گونه ای پنهان و با ظاهری آراسته و موجه معایب آن بر مردم بیچاره و از همه جا بی خبر تحمیل گردیده است. بجای خرد فردی بنا بود خرد جمعی حاکم شود،منافع همه تامین گردد،اما در واقع منافع عده ای خاص که صاحب مکنت ،قدرت و علم بودند تامین گردید و در سیاست خارجی و عالم دیپلماسی بنا بود همزیستی مسالمت آمیز،تعامل مثبت بین کشورها،کمک به ارتقاء سطح دانش و رفاه عمومی،تامین صلح جهانی ،حفظ کرامت انسانی ،ریشه کنی بی سوادی ،محترم شمردن اعتقادات مردم،به رسمیت شناختن تمامیت ارضی کشورها،عدم استفاده از سلاح های کشتار جمعی ،محو استعمار و استکبار و خلاصه حفظ حریم فرهنگ ها در قالب تاسیس نهادهای بین المللی و تدوین حقوق بشرو…در دستور کار همه بخصوص ابرقدرتها قرارگیرد اما آنچه تا بحال رخ داده برعکس بوده ودر واقع کشورهای بهره مند از امتیازات فوق از آنها جهت تامین منافع خود استفاده کرده اند.
علم و دانش که نعمتی خدادادی و هدیه ای الهی به بشر بود تا وسیله ای درخدمت رفاه وآسایش مردم باشد و از طرف دیگر او را به هدف خلقت که همان غایت زندگی (کمال)است برساند ،ابزاری شد درخدمت منافع اقلیتی انسان نما،به همین خاطر پدیده ی شوم فرار مغزها ،کشتن نخبگان ،به بند کشیدن آزادمردان بوجود آمد.متاسفانه جوامع محروم از وجود این افراد که می توانستند به پیشرفت کشورشان کمک کنند بی بهره شدند.
درحوزه ی اقتصاد الحق تحولاتی ژرف و مثبت رخ داد،از جمله آن بحث تدوین قانون کار(بیمه ،مرخصی وبازنشستگی)،اما مکتب سرمایه داری(کاپیتالیستی) وسوسیالیستی هم خلق شد که ازویژگی های بارز آن پدید آمدن برده داری پنهان بود.در این سیستم ها متاسفانه غول های اقتصادی میدان رقابت را از بنگاه های کوچ گرفتند و آنها را از هستی ساقط کردند.
در این عرصه غنی غنی تر و فقیر فقیرتر گردید.چون هدف ،کسب سود بیشتر بود پدیده زشت استعمار در لباس جدیدش(نو) ظهور نمود،غارت کشورهای با بنیه ی ضعیف به اشکال مختلف بوجود آمد. دراین بین نه تنها خیل کثیر انسانها طعمه طمع عده ای قلیل شدند بلکه دیگر موجودات و طبیعت نیز از تیررس هدف منافع آنها در امان نماندند،این ها اینقدر در تجاوز به طبیعت پیش رفتند تا لایه ازون پاره شد ،درجه گرمای هوا بالا رفت ،سطح تخریب جنگل ها وسعت یافت،حیات موجودات به مخاطره افتاد و بعضی گونه های حیوانی وجانوری حتی برای همیشه از بین رفتند.
در ایدئولوژی و بخصوص اخلاق هم تغییراتی عجیب دادند که انسان از بیان آنها عرق شرم میریزد و سر حیا به زیرمی اندازد. مانند: حمله به کرامت انسانی،استفاده ابزاری از زنان، فروپاشی بنیان خانواده،فساد اخلاقی ،فساد اداری،تضعیف دین و خلق ادیان شیطانی و ضاله و بدتر از آن حمله به اعتقادات دیگران.
در این سبک انسان وقت سرخاراندن ندارد،فرصت اندیشیدن پیدا نمی کند،جهان بینی اش بیشتر مادی و در همین دنیا خلاصه میشود،اعتقاداتش ابتدا سست و به مرور ایام از بین می رود،برای نجات خود از گردابی که خود ساخته است به چیزهای پست و دون شانش پناه می برد،به عوارض متعدد جسمی و روحی مبتلا می شود و به قول چارلی چاپلین در چرخه ی اقتصاد و صنعت تبدیل به یک ابزار می شود.
اما راه نجات او از این همه مصیبت فقط در بازگشت به فطرت خداجویش می باشد،باید هدفش را تغییر دهد و راه و روش رسیدن به آن را نیز اصلاح نماید و خلاصه گمشده ی خود را که همان هدف خلقت است بیابد و الا این ره که می رود به ترکستان است.