آری آقای نماینده! بلوط ها حق رای ندارند!!!
رضا بهرامی/ کشکان: آقای نماینده! روزگاری را تصور کنید که علاوه بر انسان ها، درختان و عرصه های سبز نیز از حق حیاتی تعیین سرنوشت برخوردار بودند و به این جان داران زنده اما بی زبان و آرام نیز حق رای داده می شد. روزگاری را از نظر بگذرانید که این ساکنان سبز اما همیشه […]
رضا بهرامی/ کشکان:
آقای نماینده! روزگاری را تصور کنید که علاوه بر انسان ها، درختان و عرصه های سبز نیز از حق حیاتی تعیین سرنوشت برخوردار بودند و به این جان داران زنده اما بی زبان و آرام نیز حق رای داده می شد. روزگاری را از نظر بگذرانید که این ساکنان سبز اما همیشه خاموش و زبان در کام هم از حق رای برابر با انسان ها منتفع بودند و می توانستند گامی در جهت تحقق آمال و آرزوهای شان بردارند. همان روزگاری که آنان نیز می توانستند با دستانی بسته اما چشمانی کاملاً باز خویشتن و سایر هم نوعان شان را از تجاوزها و دست اندازی های گاه و بی گاه انسان مصون بدارند. به راستی در این صورت چه می شد؟ چه تحولاتی از جمله در ارتباط با شرایط جدید کسب رای توسط کاندیداهای نمایندگی پارلمان از جمله شما رخ می داد؟
ناگفته پیداست که در حالت جدید، ضرورت بازنگری در ساز و کارهای اخذ رای از جمله مواردی بود که باید در دستور کار تیم مشاوران شما قرار می گرفت. آن هنگام دیگر با وزش هر بادی و شعله ور شدن شراره ی آز هر سفله ای آتش به جان “هرین”، “چنگری”، “دالاو”، “کشماهور” و … نمی افتاد. آن گاه دیگر درختان بلوط چند صد ساله ی هومیان در چشم بر هم زدنی ریشه کن نمی شدند و البته دیگر هیچ مقام مسوولی برای آزادی قاتلان جنگل رایزنی نمی کرد. اکنون بلوطستان کوهدشت به منطقه ای بکر و زیبا بدل شده بود که کار رسیدگی به احوالات هر یک از درختانش را یکی از ملازمانِ پا در رکاب تان بر عهده داشت که منتظر کوچک ترین اشارتی از جانب شما برای به سر دویدن هستند. خانه زادانِ گوش به فرمانی که برای نیل به جاه و مال دنیا و در رکاب نماینده ی محبوب شان گاه تا چندین مراسم ختم در یک روز را تجربه کرده و در این امر پیش کسوت و صاحب نظر شده اند، در موقعیت جدید و با توجه به برتری تعداد درختان بر انسان ها وظایف خطیر دیگری از جمله مراقبت و نگه داری از انواع و اقسام گونه های باارزش گیاهی را بر عهده داشتند. همان ارادت مندان خاصِ شما اینک با توجه به پارامترهای جدید اخذ رای به جای سکوت و گاه هم راهی با برخی روستاییان منفعت طلب در تخریب محیط زیست، کم شدن یک برگ از سرِ یک درخت را به مثابه نابودی کل طبیعت منطقه تلقی کرده و آن چه از دست شان بر می آمد را برای حفظ و حراست از زیست بوم شان به کار می گرفتند.
راستی آقای نماینده! با وقوع شرایط جدید دیگر مجبور نبودید به کارهای پیش پا افتاده و غیرضرور از قبیل: طرح شعارهای پوچ و توخالی، ایجاد اشتغال برای حلقه ی اقوام و دوستان، اخذ وام های با شرایط ویژه برای همگنان و … بپردازید. اینک دیگر لازم نبود حتماً شریکِ تصنعی و زورکی غم های مردم در مراسم ختم نزدیکان شان باشید و با سِیلی از همان چاکران درگاه بر سرای آن مصیبت دیدگان آزرده دل ویران شوید. اینک دیگر آن چنان ضرورتی به مراجعه به درب منازل برای پر کردن سبد رای وجود نداشت. شما اینک موکلان دیگری هم داشتید که ضرورت رسیدگی به خواسته های شان می توانست روش های فعلی کسب رای را از اساس دگرگون کند.
آری! شما اینک دیگر کارهای حائز اهمیتی پیش رو داشتید. کمک به تهیه ی برنامه ای جامع برای حفاظت از جنگل ها و مراتع در مجلس در قالب زیر شاخه هایی اعم از: ضرورت جلوگیری از فرسایش خاک، اختصاص سیستم های اطفا حریق هوایی به مناطق صعب العبور، لزوم استقرار نیروهای آموزش دیده در مناطق مستعد آتش سوزی و تامین امکانات کافی از جمله: آتش کوب و سیستم های موقعیت یاب در این مناطق، جلوگیری از چرای بی رویه ی دام ها و … از برنامه هایی بود که اینک بیشینه وقت شما در پارلمان را به خود اختصاص می داد.
می بینید آقای نماینده؟ می بینید با این تغییر در سبد رای چه تحولات بنیادینی در نوع نگرش شما به مقوله ی ماندن در دایره ی قدرت که از قضا از دغدغه های جدی شما در این ایام است، رخ می داد؟ می بینید امکان چه پیش رفت های عمیقی در مقوله ی حفاظت از محیط زیست دست می داد؟ در صورت تحقق این پیش رفت ها آن گاه شما دیگر جنگل بانان و محیط بانان را به قصور در مبارزه با آتش سوزی متهم نمی کردید، چون آن هنگام دیگر به سان این روزها اداره های محیط زیست و منابع طبیعی فاقد جنگل بان کافی و حداقلی از امکانات نمی بودند.
آقای نماینده! چه نیکوست که اینک به عنوان حداقل اقدام ممکن به هم دردی با هم شهریانِ داغ دارتان بپردازید و وقوع این تراژدی را به افکار عمومی تسلیت بگویید. چه خوب است به عنوان یک مسوول بابت کم کاری ها و ناهماهنگی های پیش آمده در این حادثه از پیش گاه مردم عذرخواهی نموده و از آنان طلب بخشش نمایید. و البته از همه ی این ها مهم تر چه زیباست که موجودات زنده ی فاقد حق رای را نیز به چشم انسان ها دیده و برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق و به یغما رفتن وجودشان از هیچ کوششی فروگذار نکرده و زین پس همان کنید که شایسته ی نام و نشان این دیار است.
رضا جان بهت تسلیت میگم بنازم قلم عزیز ودوس داشتنیت اما …
[پاسخ]
ممنون از دلنوشته زیبای شما واقعیت اینه که چنگری ودالاو و منطقه سوخته شده دارای درختهای بلوط و ذالذالک یا گویچ ودیگر گیاهان کمیاب بود که ازبین رفتند وسالهای زیادی طول میکشد تادوباره احیا شوند همه باید برای حفظ جنگلها ومراتع دست به دست هم بدهیم ونگذاریم این سرمایه عظیم ازدست رود
[پاسخ]
درود بر جناب آقای بهرامی
احسنت
[پاسخ]
عالی بود مرحباواقعا تسلیت به همه
[پاسخ]
درود بر اقاى بهرامى.دوست خوب جناب آقاى بهرامى آنچه مال کوهدشت را وىران کرده همىن ماندن در قدرت به هر قىمتى است.البته با کمى دقت بىشتر در دور وبرمان انسانهاىى با حقوق پاىمال شده چون آن حىوانات زبان بسته چنگرى در کوهدشت زىاد مىبىنىم.دلالان قدرت وشهرت در کوهدشت حىوانات چنگرى را نىز چون انسانه مجبور به کوچ اجبارى کردند.
[پاسخ]
جناب آقای بهرامی عزیز بسیار زیبا و بجا بود. ممنون
[پاسخ]
واقعا نقد بجای بود
دست درد نکنه…
[پاسخ]
سپاس اقای بهرامی ای کاش تشنگان قدرت دیده ی خود رابر این فاجعه ی زیست محیطی نمی بستند ای کاش از چرای بی رویه دام جلوگیری می کردندگویا از دیدگاه اقایان مردم حومه کوهدشت فقط باید به شغل دامداری مشغول باشند هرچند شغل شریفی است ولی این گونه دامپروری سا ل ها ست در دنیای امروزی جای خود را به دامداری صنعتی داده با این مدیریت بی منطق حتی اگر از آتش سوزی با تمام توان جلو گیری کنیم چرای بی رویه دام ریشه بلوط ها رامی خشکاندچرا در دهه ها قبل مسئولان فقط به اندازه ظرفیت مرتع به دامدار مجوز چرا می دادند ولی اکنون این مهم را به فراموشی سپرده اید اخر عقب گرد و سوء مدیریت هم حد و اندازه دارد .نکند خدای نکرده نمایندگان ومسئولان تولید زغال به وسیله افراد بی کار را نوعی اشتغال در امد زایی می پندارند دوستان دردمند این تیشه که به جان بلوط های صبور ومقاوم افتاده تیشه ی بی تدبیری است از اتش خطرناک تر چرای بی رویه دام است ما می توانیم گوشت وارد کنیم یاحتی یه روش صنعتی به تولید این محصول بپردازیم اما ایا جنگل هم می شود احیا یا وارد کرد. بهتر است راه دیگری برای اشتغال این مردم شریف پیدا کنند
[پاسخ]
آقای بهرامی مثل همیشه عالی دستت درد نکنه
[پاسخ]
چی میشد اگه میشد!!!
بلوطها حق رای داشتند.
مطلب جالبی بود قلمتان زیباست واقعا. آفرین
[پاسخ]
با سلام ودرود
زاگرس تودی پیر بینه
هرکس نزونه موشه سرطان پوس درین
مویلت تراشین
بلوطل درن مگرون
بلوطل درن ممرن اه…………………………
[پاسخ]
آقای دکتر بهرامی مث بسیار زیبا بود…
[پاسخ]
با درود خدمت دوست عزیزم جناب دکتر بهرامی
تشکر بابت دل نوشته بسیار عالی که حرف دل بنده و خیلی از دوستان بود…
[پاسخ]