شعر زیبای حامد عسگری برای ۱۷۵ شهید غواص با صدای سینا قلندری

چندی پیش پیکرهای مطهر ۲۷۰ شهید دفاع مقدس از طریق مرز شلمچه به میهن اسلامی انتقال یافت که این شهدا با تلاش کمیته جستجوی مفقودین در عملیات تفحص در جنوب عراق فاو، ابوفلوس، شلمچه، مجنون و زبیدات کشف شدند. از این تعداد، ۱۷۵ نفر شهدای غواص بودند که اجساد مطهر آنان با دستان بسته در […]

غواص-۱

چندی پیش پیکرهای مطهر ۲۷۰ شهید دفاع مقدس از طریق مرز شلمچه به میهن اسلامی انتقال یافت که این شهدا با تلاش کمیته جستجوی مفقودین در عملیات تفحص در جنوب عراق فاو، ابوفلوس، شلمچه، مجنون و زبیدات کشف شدند.

از این تعداد، ۱۷۵ نفر شهدای غواص بودند که اجساد مطهر آنان با دستان بسته در یک گور دستجمعی در منطقه ابوفلوس عراق کشف شد.

پیکر مطهر این شهدا ۲۶ خرداد ماه با استقبال بی نظیر مردم در تهران تشییع شد.

با خبر شدیم ۵۰ شهید از این ۱۷۵ شهید مظلوم شناسایی شده اند.

٭٭٭٭٭٭٭٭٭

به همین مناسبت در زیر شعر زیبای «حامد عسگری» با صدای هنرمند جوان کوهدشتی «سینا قلندری» تقدیم روح بلند این شهدا و دیگر شهدای میهن عزیزمان می شود.

دکلمه ی زیبا و پر احساس سینا قلندری پیشتر از رادیو فرهنگ و شبکه قرآن پخش شده است.

متن شعر حامد عسگری:

نِنه‌ش میگفت بُواش قنداقه شو دید
رو بازوش دس کشید مثل همیشه
می‌گفت دِستاش مثه بال نِهنگه
گِمونم ای پسر غِواص میشه

نِنه‌ش میگفت: همه‌ش نزدیک شط بود
میترسیدُم که دور شه از کنارُم
به مو‌ میگف : نِنِه میخام بزرگ شُم
بِرُم سی لیلا مرواری بیارُم

نِنه‌ش میگفت نمیخاستُم بره شط
میدیدُم هی تو قلبُم التهابه
یه روز اومد به مو گفت: بل بِرُم شط
نفس ،مو بیشتِر از جاسم تو آبه

زِد و نامردای بعثی رسیدن
مثه خرچنگ افتادن تو کارون
کِهورا سوختن ،نخلا شکستن
تموم شهر شد غرقابه ی خون

نِنه‌ش میگفت روزی که داشت میرفت
پسین بود؟ صبح بود؟ یادُم نمیاد
مو‌گفتم :بِچِه‌ای…لبخند زد گفت:
دفاع از شط شناسنامه نمیخواد

رفیقاش میگن : از وقتی که اومد
تو چشماش یه غرور خاص بوده
به فرمانده‌ش میگفته بِل بِرُم شط
ماها هف پشتمون غِواص بوده

نِنه‌ش میگف جِوونِ برگِ سِدرُم
مثه مرغابیای خسته برگشت
شبی که کربلای چاار لو رفت
یه گردان زد به خط یه دسته برگشت

نِنه‌ش میگفت‌: چشام به در سیا شد
دوای زخم نمک سودُم نِیومد
مسلمونا دلُم میسوزه از داغ
جِوونُم دلبَرُم رودُم نِیومد

عشیره میگن از وقتی که گم شد
یه خنده رو لب باباش نیومد
تا از موجا جنازه پس بگیره
شبای ساحلو دمّام میزد

یه گردان اومده با دست بسته
دوباره شهر غرق یاس میشه
ننه‌ش بندا رو ‌وا میکرد باباش گفت:
مو‌گفتم ای پسر غِواص میشه

 دکلمه سینا قلندری