از سیفا تا سالیز؛ داستان یک اصلاح طلب!

رضا بهرامی*/ کشکان/ یادداشت اختصاصی:‌ این روزها برخلاف هتل سالیز که با قامتی افراشته از جای جایِ پای تخت دیار مفرغ خودنمایی می کند اما یکی از دو مالک معروف آن تمایل چندانی به آفتابی شدن در انظار عموم ندارد. با این حال و در لابیِ مجلل این هتل، مدت هاست مردِ در سایه ی […]

bahrami

رضا بهرامی*/ کشکان/ یادداشت اختصاصی:‌

این روزها برخلاف هتل سالیز که با قامتی افراشته از جای جایِ پای تخت دیار مفرغ خودنمایی می کند اما یکی از دو مالک معروف آن تمایل چندانی به آفتابی شدن در انظار عموم ندارد. با این حال و در لابیِ مجلل این هتل، مدت هاست مردِ در سایه ی سیاست لرستان میزبان چهره های نام برداری است که اینک سالیز به یکی از پایگاه های مهم سیاست ورزی شان مبدل شده است. پایگاهی بعضاً تاثیرگذارتر از مراکز رسمی قدرت!

ورود “فرج الله مومنی روستایی” به عرصه ی سیاست شهرستان را باید به اوایل دهه ی ۶۰ خورشیدی نسبت داد. همان سال هایی که علی اصغر اسفندیارپور، معلم آن روزهای مدارس کوهدشت آرام آرام در حال تئوریزه کردن و انسجام بخشی به تفکرات چپ اسلامی و سازماندهی نیروهای جوان خط امامی در این دیار بود. اثرگذاری های مستقیم و غیرمستقیم اسفندیارپور بر معادلات سیاسی شهرستان طی سه دهه ی گذشته سبب شده تا طیفی از اصلاح طلبان که به میراث وی وفادار مانده و اینک بر گرد مومنی جمع شده اند، از سوی کنش گران سیاسی به “حلقه ی اسفندیارپور” مشهور شوند. شاید یکی از رموز موفقیت مومنی در جلب توجه طیف هایی از اصلاح طلبان کوهدشت را بتوان به همین همراهی پیوسته و بلندمدت با ایدئولوگ جریان چپ در شهرستان نسبت داد. به جز مومنی، هر کدام از سیاست مردان اصلاح طلبِ اینک مطرح که همگی با یا بدون واسطه زمانی از شاگردان مکتب اسفندیارپور بوده اند، در برهه ای از استاد بریده و گاه حتا بر او شوریده اند. نقطه ی برتری دیگر سیاست مدارِ ۵۳ ساله ی طرهانی، حضور مستمر او در فضای سیاسی کوهدشت و لرستان است. برخلاف بسیاری از اصلاح طلبان لرستان که اینک سال هاست از دیارشان مهاجرت نموده و بالتبع به شکل چشم گیری توان خود برای تاثیرگذاری بر معادلات پیچیده ی قدرت در استان را از دست داده اند، مومنی اما با ارتباط مستقیم و رو در رو با کنش گران سیاسیِ لرستانی، در این زمینه موفق عمل نموده است. هم چنین وی در زمان تصدی مسوولیت اداره ی آموزش و پرورش کوهدشت در دولت اصلاحات، تجربه ی موفقی در زمینه های مختلف اعم از: توسعه ی زیرساخت های علمی – آموزشی و بکارگیری نیروهای بومی و متخصص داشته است و همین مسئله شانس او برای تصدی مناصب کلیدی تر را افزایش می دهد. علاوه بر تمامی این ها، کاریزمای مومنی و قدرت رهبری وی که حتا رقبایش نیز بدان معترف اند نقاط قوت کارنامه ی سیاسی او را تکمیل می کند.

در این میان البته نقدهایی جدی به کارنامه ی “حلقه ی اسفندیارپور” وارد است. تندروی های تلخِ دهه ی ۶۰ که هر سلیقه ی متفاوت و نه لزوماً متضادی را در شهرستان مستوجب حذف دانسته و با آن به شدت هر چه تمام تر برخورد می کرد، از مسائلی است که تا به امروز تنها پاسخ های مبهم و کلی به آن داده شده است. تندروی هایی که فتح بابی شد برای برخوردهای حذفی در ابتدای دهه ی ۷۰ که این بار البته از سوی راست ها مدیریت می شد. علاوه بر این، منتقدان مومنی ترقی وی در فضای سیاسی استان را مرهون عواملی غیر از استعداد ذاتی اش می دانند. آنان روابط بسیار نزدیک با مدیر کل اسبق آموزش و پرورش استان و هم چنین استفاده از نفوذ برادرش “عبدالله” در لایه های بالایی قدرت در پای تخت را به عنوان دو عامل اصلی زمینه ساز قدرت نمایی او در ساختار سیاسی استان معرفی می کنند. نقد جدی دیگری که اغلب به مومنی و یارانش و به طور کلی “حلقه ی اسفندیارپور” وارد می شود، انحصارطلبی این گروه و رجحان دادن مسائل جناحی بر منافع مردم است که مومنی همواره با رد این مسئله، دوران مدیریتش بر اداره ی آموزش و پرورش کوهدشت را نمونه ای درخشان از اولویت دادن تخصص بر وابستگی های جناحی می داند. همان دورانی که ناقدان از آن به عنوان برهه ای تاریک در تاریخ آموزش و پرورش شهرستان یاد می کنند.

از این ها گذشته، مومنی اینک با دو چالش اساسی در آینده ی سیاسی اش روبروست. اول این که وی تاکنون مسوولیتی خارج از مجموعه ی وزارت آموزش و پرورش بر عهده نداشته و همین امر به دستاویزی بدل شده تا منتقدان با توسل به آن، کفایت وی برای مشاغلی کلیدی تر را زیر سوال ببرند. از طرف دیگر پس از حوادث سال ۸۸ و متهم شدن به فتنه گری از سوی راست های تندرو، زین پس بی تردید تایید صلاحیت مومنی برای هر مسوولیتی مستلزم رایزنی های سنگینی خواهد بود که البته هیچ ضمانتی به موفقیت آمیز بودن شان نیست. هرچند او در هیچ محکمه ای محکوم نشده و تاکنون صلاحیتش به عنوان مثال برای انتخابات ادوار گذشته مجلس همواره مورد تایید قرار گرفته است اما تجربه ی رد صلاحیت های گسترده ی کاندیداهای مجالس چهارم و هفتم جایی برای تامل باقی نمی گذارد که به ویژه در شرایط حساسِ سیاسی، صرف نداشتن سوابق محکومیت کیفری نباید به تایید صلاحیت خوش بین بود.

مومنی-یک

این روزها البته مهم ترین دغدغه ی اصلاح طلبانِ کوهدشت نه امکان رد صلاحیت این و آن که مواضع تند و آشتی ناپذیر سران دو طیف محافظه کار و لیبرالِ این جریان نسبت به یکدیگر است. دو طیفی که آغاز تقابل آشکارشان به انتخابات مجلس چهارم و اختلاف نظر عمیق بر سر معرفی کاندیدای جناح چپ باز می گردد. در حالی که پیش تر با توجه به ناکامی های جبهه ی اصلاحات در انتخابات مجلس و لزوم پند پذیری از آن وقایع تلخ، امیدهای فراوانی به “اتحاد” و یا حداقل “ائتلاف” در اردوگاه اصلاح طلبان شهرستان متصور بود اما نه تنها مصاحبه های دوستی و مومنی دورنمای دست یابی به این وحدت را سخت تیره و تار کرده بلکه تعلق این دو به طیف هایی از اصلاح طلبان با سلیقه های متفاوت بی تردید کار را برای میانجی گرانِ پای تخت نشین به منظور دست یابی به وحدتی پایدار سخت دشوار خواهد نمود.

نقطه ی افتراق اساسی بین این دو شاخه ی جریان اصلاحات در کوهدشت را باید به تفاوت در نوع نگرش آنان به ابزارهای لازم برای به ثمر نشاندن گفتمان اصلاح طلبی نسبت داد. طیف دوستی معتقد است برای پیش برد این گفتمان حتا با اصول گرایانی مانند اللهیار ملکشاهی نیز می توان ائتلاف نمود و برای توجیه رفتار سیاسی خود، مدل اجماع اصلاح طلبان بر روی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ را مثال می زنند. آنان بر این باورند که در سال های تاریکِ تسلط اصول گرایان رادیکال بر قوه ی مجریه، با جذب اصول گرایان میانه رو راه را بر تندروها بسته و از به حاشیه رانده شدن گفتمان اصلاح طلبی جلوگیری کرده اند. در طرف مقابل اما مومنی و یارانش معتقدند تحت هر شرایطی نمی توان و نباید ارزش های اصلاحات را به هر سطحی فرو کاست. آنان با این ادعا که برخلاف روحانی، ملکشاهی پس از پیروزی به اصلاح طلبان پشت نموده و هیچ خدمتی به گفتمان اصلاح طلبی نکرده است، مقایسه ی مدل انتخاب روحانی و ملکشاهی را قیاسی مع الفارق می نامند. بر همین اساس طیف دوستی خود را “عمل گرا” و طیف مومنی نیز صفت “اصالت گرایی” را به خویشتن نسبت می دهد. در میان دعواهای این دو جریان اصلاح طلب اما تنها راهی که می تواند نویدبخش دورنمایی از امید به وحدت در اردوگاه اصلاح طلبان باشد، تعهد هر دو طیف به تلاش برای معرفی کاندیدایی اصلاح طلب و نه اصول گرا خواهد بود و ناگفته پیداست که عواقب سیاسی رقم خوردن اتفاقی مشابه انتخابات مجلس نهم متوجه سران هر دو طیف خواهد بود.

با تمامی این ها و فارغ از نتیجه ی نقش آفرینی مومنی در انتخابات پیشِ رو، این سیاست ورز اغلب در سایه ی لرستانی که اینک مدت هاست وارد دوران پختگی سیاسی شده است را باید یکی از میراث داران بی گفت و گویِ تفکر چپ در کوهدشت و استان دانست. وارثی که البته با بهره گیری از کاریزمای ذاتی و روابط گسترده، وزن سیاسی اصلاح طلبان کوهدشتی در لرستان و اصلاح طلبان لرستانی در پای تخت را عیاری قابل توجه بخشیده است. اینک و با بیش از سه دهه تجربه ی سیاست ورزی، مومنی به یکی از مهره های اصلی شطرنجِ سیاست استان بدل شده که گذر زمان ترجیح او به بازی گردانی و نه بازی گری را به نیکی عیان ساخته است. صحت این ادعا را خشت خشتِ کتاب فروشی سیفا و هتل سالیز گواهی می دهند!

 

* دانشجوی دکتری عمران