فصل بوسه چینی
می رسد یک روز فصل بوسه چینی در بهشت روی تخـتی با رقیبان می نشینی در بهشت تا خدا بهتر بسوزاند مرا خواهد گذاشت یک نمایشگر در آتش، دوربینی در بهشت صاحب عشـق زمینی را به دوزخ می برند جا ندارد عشق های این چنینی در بهشت گیرم از روی کرم گاهی خدا دعوت کنـد […]
می رسد یک روز فصل بوسه چینی در بهشت
روی تخـتی با رقیبان می نشینی در بهشت
تا خدا بهتر بسوزاند مرا خواهد گذاشت
یک نمایشگر در آتش، دوربینی در بهشت
صاحب عشـق زمینی را به دوزخ می برند
جا ندارد عشق های این چنینی در بهشت
گیرم از روی کرم گاهی خدا دعوت کنـد
دوزخیها را بـرای شب نـشینی در بهشت
بـا مـرامـی که من از تـو بـا وفـا دارم سراغ
می روی دوزخ مـرا وقتـی بـبـیـنـی در بهشت
مـن اگـر جـای خـدا بـودم بـرای «ظـالمین»
خلق می کردم به نامت سرزمینی در بهشـت
شاعر: کاظم بهمنی
گیرم از روی کرم گاهی خدا دعوت کند…قشنگه
[پاسخ]
باسلام.درکل شعر قشنگی بود…بنظرم بیت دوم درجا میزندبادیگر ابیات
[پاسخ]