گفتگوی نوروزی کشکان با اسماعیل دوستی/ از کاندیداتوری در کرج تا حکایت آن سیل!

اشاره: در زیر متن گفتگوی نوروزی و اختصاصی خبرنگار کشکان با اسماعیل دوستی نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی، استاندار دولت اصلاحات و عضو فعلی شورای شهر تهران آمده است. در این مصاحبه دوستی به سئوالات خبرنگار ما در حوزه مسائل مختلف شهرستان کوهدشت پاسخ گفته است. آقای دوستی سال ۹۳ برای شما چگونه گذشت؟ اگر […]

IMG_5827

اشاره: در زیر متن گفتگوی نوروزی و اختصاصی خبرنگار کشکان با اسماعیل دوستی نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی، استاندار دولت اصلاحات و عضو فعلی شورای شهر تهران آمده است. در این مصاحبه دوستی به سئوالات خبرنگار ما در حوزه مسائل مختلف شهرستان کوهدشت پاسخ گفته است.

آقای دوستی سال ۹۳ برای شما چگونه گذشت؟

اگر منظورتان کارنامه بنده در این سال است باید بگویم علیرغم اینکه نماینده مردم تهران در شورای شهر هستم اما در سال ۹۳ هم مثل مابقی زندگی ام نسبت به هم استانی ها و همشهری هایم بی تفاوت نبودم و توانستم هرچند اندک گرهی از زندگی برخی از آنان باز کنم. در کنار وظایف قانونی شورای شهر و نظارت بر اداره شهر تهران و پاسخگویی به مطالبات موکلین٬ هر کاری از دستم برآمده برای لرستان و کوهدشت انجام داده ام و در سال ۹۳ هم به لطف خدا اینطور بود. نمی دانم اخبار شورای شهر تهران را پیگیری می کنید یا نه اما بنده بحمدالله فعال هستم و در سال اخیر در مواردی همچون نظارت بر بودجه ریزی و تخصیص اعتبارات یا جلوگیری از رد صلاحیت گسترده و بدون سند نامزدهای شورایاری و همچنین سایر وظایف و اختیارات در حوزه حمل و نقل خدمات شهری و مسائل فرهنگی شهر موفق بوده ام.

به شورایاری اشاره کردید. ظاهرا تعدادی از همشهریان مقیم تهران در این انتخابات نامزد شده بودند.

بله. عده ای از کوهدشتی های مقیم مرکز که عمدتا جوان هم بودند با تکیه بر استعداد و لیاقت شخصی و وجاهتی که در محلات تهران داشتند نامزد شده بودند.

از نتایج این مشارکت خبری دارید؟

برخی موفق به رای آوری شدند برخی هم متاسفانه خیر.

به عملکرد خودتان در سال ۹۳ چه نمره ای می دهید ؟

طبیعتا نمره کامل نمی دهم اما مطمئنم کم فروشی نکرده ام . مثل همیشه سعی کردم منشاء اثر خیر باشم چه برای موکلین تهرانی چه برای ولی نعمت های لرستانی و کوهدشتی. حداقل سعی اش را کرده ام حالا چقدر به نتیجه رسیده دیگران باید قضاوت کنند.

آقای دوستی به انتخابات مجلس نزدیک می شویم و تقریبا تمامی افراد و گروه های سیاسی فعالیت های خود را آغاز کرده اند و با ورود به سال ۹۴ آن را گسترش هم خواهند داد. می دانید که کوهدشت سیاسی ترین شهر لرستان و یکی از سیاسی ترین شهرهای کشور است که همیشه زنگ آغاز فعالیت های سیاسی در این شهر زودتر از سایر نقاط زده می شود. شما حدودا یک ماه پیش در مصاحبه با یکی از هفته نامه های لرستان گفتید برای انتخابات مجلس بدون برنامه نیستید و گفتید از کوهدشت هم کاندیدا نمی شوید. اولین سوال من در این زمینه این است که آیا می خواهید از شهر دیگری ( مثلا کرج ) کاندیدا شوید؟ 

خیر . بنده برای هیچ جا کاندیدا نخواهم شد و نمی دانم شایعه کاندیداتوری در کرج از کجا آمد و این همه داستان ایجاد کرد. برخی از افراد متاسفانه خودشان می برند و می دوزند. دروغی را می سازند و روی آن تحلیل سوار می کنند. به هرحال سیاسی بودن کوهدشت در کنار محاسنی که دارد معایبی هم دارد و یکی از آنها این است که این شهر بستر خوبی برای خلق و رشد شایعه هاست.

پس شما این مطلب را تکذیب می کنید.

بله . بنده یک بار برای همیشه و برای اینکه مجبور نباشم از امروز تا خود انتخابات بر شایعات تکذیبیه بزنم و به ماشین تکذیب تبدیل شوم همه این حرف ها را کذب اعلام می کنم. برای هر کدام از دوستان هم که می خواهند از کرج یا شهر دیگری کاندیدا شوند موفقیت در یک رقابت قانونی و اخلاقی آرزو می کنم.

این را پرسیدم چون خیلی از افرادی که خود را تحلیل گر مسایل کوهدشت می دانند مکاتبات شما و آقای پیریایی را شروع یک رقابت انتخاباتی در میدانی خارج از استان لرستان تحلیل و تعبیر کردند.

این تحلیل اشتباه است. بنده در مصاحبه با آن هفته نامه یک درخواست و توصیه به آقای پیریایی کردم پاسخ ایشان پاسخ بنده را ایجاب کرد و شما دیدید که بنده در انتهای نامه ام گفتم اهل ادامه دادن به این محاورات نیستم. تمام شد و رفت ! بنابراین خبری از رقابت انتخاباتی نیست. البته جالب بود دیدم عده ای می گفتند کرج دو نماینده می خواهد هر دویتان بیایید! برای هر دویتان جا هست ( خنده ) که من این حرف ها را به طنز می گیرم. در شورای شهر تهران آنقدر کار برای پیگیری و سامان دادن هست که صحیح نیست آنجا را ترک کنیم و وارد عرصه دیگری شویم.

آقای پیریایی می خواهند از کرج کاندیدا شوند؟

خبر دقیق ندارم.

کرج ظاهرا برای لرها و لک ها زمینه مناسبی دارد که در آنجا بخت آزمایی سیاسی کنند.

ظاهرا با توجه به موج مهاجرتی که در سال های اخیر اتفاق افتاده همینطور است که شما می گویید. نمی خواهید بحث کرج را رها کنید؟

بسیار خب ! آقای دوستی می خواهید در انتخابات مجلس دهم از آقای ملکشاهی حمایت کنید ؟ مگر شما اصلاح طلب نیستید؟

آقای خاتمی و آقای عارف و سایر رجال تراز یک اصلاحات مگر اصلاح طلب نبودند که از آقای روحانی حمایت کردند؟…

آقای دوستی! این استدلال برای انتخابات مجلس نهم صائب بود اما برای انتخابات آتی که اصلاح طلبان می توانند کاندیدای واقعی خود را داشته باشند وارد نیست. شما نمی خواهید روی یک کاندیدای اصلاح طلب ششدانگ سرمایه گذاری کنید؟

اجازه ندادید حرفم را ادامه بدهم. به هرحال ممنون از سوال چالشی شما. واقع امر این است که بنده نمی توانم پاسخ صریحی به سوال شما بدهم چون در این صورت ممکن است برای برخی از دوستان سوء تفاهم هایی ایجاد شود که برطرف کردن آن از توان و حوصله اینجانب خارج است. اما به صورت خلاصه تحلیلی که از شرایط مملکت دارم این است که ما در دوران پس از ۸۸ با اوضاع امنیتی و سیاسی و اجتماعی دیگری مواجه هستیم که شناخت راه های برون رفت از آن تجزیه و تحلیل خود را می طلبد….

پس چون در چنین فضایی هستیم نباید فرد اصلاح طلبی را کاندیدا کرد؟!

منظورم این نبود. در همان مصاحبه کاسیت هم عرض کردم ملکشاهی یک فرصت است . بیم آن دارم با توجه به شرایط موجود کشور این فرصت را از دست بدهیم و خودمان برای خودمان تهدید سازی کنیم.

در آن مصاحبه گفته بودید امکان تجدید نظر در موضعتان به صورت صد در صد منتفی نیست و از تعبیر آمدن سیل استفاده کرده بودید. آمدن سیل یعنی چه؟

آمدن سیل یعنی تغییر و تحولات مثبت و سازنده ای در فضای سیاسی کشور ایجاد شود و در کوهدشت هم دوست اصلاح طلبی پیدا شود که بتواند از فیلتر های مرسوم عبور کند مورد پسند و قبول مردم واقع شود و در مجلس هم بتواند از کوهدشت به شایستگی دفاع کند. چنین سیلی من را هم با خود می برد. یعنی قرار نیست بنده لجاجت و تعصب کور داشته باشم و از همفکران خودم به هیچ وجه دفاع نکنم.

این آینده چگونه ساخته خواهد شد؟ این فضا چگونه تغییر می کند؟

پاسخش مفصل است. اما اجمالا عرض کنم که باید منتظر گذشت زمان و عملکرد دولت آقای روحانی در یک سال آینده بود. در پایتخت هم شورای هماهنگی اصلاحات و شورای مشورتی آقای خاتمی چنین تحلیلی دارند.

آقای دوستی ! شما با آقای ملکشاهی عقد اخوت بسته اید؟

من با احدی عقد اخوت نبسته ام. برای کسی هم از آبرو و آخرت خودم هزینه نمی کنم. در برخی  موارد هم با ایشان اختلاف نظر دارم. مشکل دقیقا همین جاست که عده ای فکر می کنند اگر کسی به دلایل صد در صد فکری و بنابر تحلیل خودش از اوضاع و برای جلوگیری از تخریب هر چه بیشتر کوهدشت تشخیص داد که سکوت منفعلانه نداشته باشد و بیاید از یک شخصیت هرچند ناهمسو اما معتدل و عاقل حمایت کند حتما ناشی از رفاقت و اخوت و پایبند نبودن به مرام و مسلک سیاسی بوده است. بنده خود را یک آدم آرمانی می دانم. پایبندی به انقلاب و  اصلاحات به من فرمان می داد که در انتخابات مجلس نهم اعلام بیطرفی نکنم و به سهم خودم اجازه ندهم آن روند ادامه پیدا کند. حالا که بحث به اینجا کشید اجازه بدهید بگویم متاسفانه دیده و شنیده ام که عده ای می گویند دوستی با لابی و نفوذ ملکشاهی در انتخابات شوراها تایید صلاحیت شد! یا برای تایید صلاحیت در انتخابات کرج به لابی ملکشاهی نیاز دارد ( خنده ) در حالی که من در اسفند ۹۰ از ایشان حمایت کردم یعنی یک سال و سه ماه قبل از خرداد ۹۲ و انتخابات شوراهای تهران. کاندیداتوری کرج هم که فقط طنز است. من چه نیاز شخصی به آقای ملکشاهی یا سایرین دارم؟ مثل ریگ صحرا دروغ می سازند و پخش می کنند. بنده در هیچکدام از پنج انتخاباتی که شرکت کرده ام ـ غیر از مجلس پنجم ـ مشکل تایید صلاحیت نداشتم. در آن انتخابات هم عده ای مغرض یک تهمت سیاسی شاخدار به بنده نسبت دادند که من هم رفتم در دفتر نظارت استان و شورای نگهبان تهران بطلانش را با سند اثبات کردم و برگشتم. خودم را وامدار کسی نمی دانم و از فعالیت های سیاسی هم به دنبال اهداف شخصی نیستم. ولی امروز با تمام وجود به عملکردم در انتخابات مجلس نهم افتخار می کنم. باز هم می گویم مشابه همان حرکت را اتاق فکر و فرمان اصلاحات یک سال و سه ماه بعد در بعد کشوری اجرایی کردند و به حاکمیت یکپارچه راست در قوه مجریه خاتمه دادند و زمینه ساز دستاوردهایی شدند که در داخل و خارج داریم می بینیم. حرکت ما هم در انتخابات مجلس نهم همین بود . چیز دیگری نبود.

چه کار باید می کردیم؟ باید کنار می کشیدیم تا جریان اصلاحات انگ تحریمی بودن و مخالف نظام بودن بخورد و این همه نیروی ارزنده و خدوم اصلاح طلب کوهدشت برچسب بخورند. باید ساکت می نشستیم تا آقای قبادی و آقای امامی در یک رقابت درون جناحی پیروزی کامل راست و له شدن کامل اصلاحات را استمرار می دادند؟ از شکست این آقایان ضرری به اصلاحات رسید؟ نباید در آن انتخابات کاملا یکطرفه روزنه ای پیدا می کردیم و به قدر توانمان و اقتضائات موجود برای تنفس از آن استفاده می کردیم؟ بنده الآن بدهکارم؟ باید پاسخگوی چه چیزی باشم؟ اصلاحات با حمایت از ملکشاهی به بازی برگشت و بازی از پیش باخته را برد. همان کاری که آقای خاتمی با شرکت در یکی از صندوق های دماوند انجام داد و نگذاشت تا اصلاح طلبان را یک جریان قهری بریده از نظام و ضد انقلاب جا بزنند و برای همیشه فاتحه اش را بخوانند . آقای خاتمی چه کرد؟ تهدید را به فرصت تبدیل کرد. اصلاحات را به بازی برگرداند. عیش و پایکوبی جناح راست را که برای تشییع جنازه اصلاحات آماده می شدند به هم زد. برنامه هایشان را خنثی کرد و به حاکمیت اعلام کرد ما همچنان اصلاح طلبیم و خیال خارج شدن از چارچوب های جمهوری اسلامی را هم نداریم. ثمره شیرین این حرکت را هم در انتخابات ۹۲ دیدیم. من خودم را با آقای خاتمی مقایسه نمی کنم اما به دوستان منتقدم در کوهدشت عرض می کنم اگر به درایتی که در انتخابات سه سال پیش به یکه تازی جناح راست در کوهدشت خاتمه داد اعتراف نمی کنند حداقل تخریبش نکنند.

آقای دوستی گفته می شود شما می خواهید خود را به عنوان لیدر و رهبر اصلاحات در کوهدشت مطرح کنید و این تابلو را از حلقه آقای اسفندیاری بگیرید. 

مگر تابلوی اصلاحات در کوهدشت دست این دوستان است؟

من فقط نقل قول کردم.

بنده برای خودم نقش رهبری و لیدر و این چیزها قائل نیستم. دنبالش هم نیستم. بعید هم می دانم کوهدشت کسی را به این عنوان بشناسد و برایش قیمومیت قائل باشد. البته برای این دوستان احترام قائلم. به هرحال اینها رفقای سابق ما هستند. نمی دانم شما به یاد دارید یا نه ولی ما در دهه ۶۰ در رقابت های معروف اسفندیاری ـ قبادی با تمام توان حامی آقای اسفندیاری بودیم. از سال ۶۴ به بعد هم که بنده به دلیل ماموریت های اجرایی از کوهدشت رفتم و دیگر ساکن اینجا نبودم خودم و اقوامم و افرادی که نظر ما برایشان مهم بود در حمایت از آقای اسفندیاری و جریان چپ ذره ای کوتاهی نکردیم. حال بماند که ایشان در دهه ۷۰ جواب زحمات ما را چگونه دادند! به هرحال بنده از نظر عیار اصلاح طلبی و پایبندی به مرزهای هویتی اصلاحات خود را از این حلقه اگر بالاتر ندانم پائین تر هم نمی دانم. تاریخ قاضی خوبی است. من هرچه بگویم خودستایی است. قضاوت را به تاریخ واگذار کنیم تا آینده معلوم کند چه کسی بیشترین شکست را به مخالفان اصلاحات تحمیل کرد و چه کسی بیشترین خدمات را به آنها ارائه داد. چه کسی پرچم اصلاحات را در این استان و این شهر چرخاند و چه کسی آن را بارها به زمین کوبید…

نمی خواهید خاطراتتان را تدوین کنید؟

فعلا ضرورتی ندارد. ضمن اینکه بنده نمی خواستم به این مباحث وارد شوم٬چون شما پرسیدید جواب دادم. به هرحال برای لیدری و رهبری و این چیزها انگیزه و نیتی ندارم. حتما تصدیق می کنید که حلقه ای هم اطراف خودم ایجاد نکرده ام. البته این شاید یک ایراد باشد. اما نشان می دهد که عنوان برای من مهم نیست. آنچه مهم است تاثیر گذاری است که به لطف خدا تاکنون امکان گفتگو و تعامل با مردم و دریافت محبت از ناحیه آنها از بنده دریغ نشده است. آن دوستان مورد اشاره ما البته سازماندهی خاصی دارند ولی بنده الحمدالله رب العالمین چون تا حالا بد کسی را نخواسته ام و برای کسی توطئه نکرده ام در کارزارهای سیاسی جمعی این قابلیت را دارم که مردم به ما مراجعه می کنند و محل رجوع هستیم. یا حداقل حرفمان را می شنوند حالا قبول هم نکردند میل خودشان است.

اجازه بدهید شما را به تامل در یک مسئله دعوت کنم و آن هم اینکه بعد از کوچ اجباری من از کوهدشت ( بعد از مجلس پنجم ) جریان چپ و اصلاحات دیگر روی خوش ندید و در هیچ انتخاباتی رنگ پیروزی ندید. تحقیق و تحلیل کنید ببینید دلیلش چیست؟

از نظر خودتان دلیلش چیست؟

قرار شد شما تحقیق کنید. بالاخره شما یک محقق جوان هستید. به هر پاسخی هم که رسیدید برای من محترم است. همین قدر بگویم اگر قرار بود فرماندهی و لیدری در دست این دوستان باشد اصلاحات در انتخابات مجلس پنجم هم سر بلند نمی کرد. در آن مقطع استقلال رای و تحلیل صحیح برادر عزیزمان زنده یاد جان محمد آزادبخت ( که این روزها به دهمین سالگرد وفاتش نزدیک می شویم) به کمک تفکر چپ و خط امام آمد و برنامه آن دوستان را ناکام گذاشت. می خواستند جان محمد را کاندیدا کنند تا رای بنده شکسته شود. او هم وقتی موقعیت مناسب بنده و نیز نیات آن دوستان را دید قصه را خواند و به دلیل فضائل اخلاقی و عقلانیت سرشاری که داشت اعلام کرد خودم هم به دوستی رای می دهم.

۲فرهنگی فقید جان محمد آزادبخت- فرماندار شهرستان های نورآباد و ازنا در دولت اصلاحات

آقای دوستی! امکان اتحاد شما و این دوستان مثل دهه ۶۰ اصلا وجود ندارد؟

بهتر است بروید از خودشان بپرسید. از سال ۱۳۷۱ ( انتخابات مجلس چهارم ) به بعد انواع کارشکنی ها و جوسازی ها و روش های تخریبی آشکار و نهان را علیه من به کار گرفته اند. فقط مانده از طرف این دوستان به صهیونیست بودن متهم شویم! یک روز می گفتند دوستی به کارگزاران نزدیک است و لیبرال است و محافظه کار است و … و ما ارزشی و رادیکال هستیم! دیدید که خودشان بعدها به سبک زندگی کارگزارانی روی آوردند و برای دبیرکل کارگزاران در کوهدشت فرش قرمز پهن کردند و با سلام و صلوات آقای مرعشی را در کوهدشت چرخاندند. خیلی خب! اشکالی ندارد ولی تکلیف آن فحش ها چه می شود؟ آن تخریب ها را بدهیم آب سیمره و کشکان با خود ببرد؟ بالاخره یک چیزهایی در حافظه تاریخی می ماند و بهتر است طوری رفتار نکنیم که بعدا این تناقض ها اسباب به چالش افتادن مان شود.

هیچ وقت یادم نمی رود در انتخابات خرداد ۷۶ علیه بنده که در مجلس حساس پنجم نماینده کوهدشت بودم شایعه ای پخش کردند که هنوز با گذشت ۱۸ سال از آن روزها وقتی یادم می افتد واقعا اذیت می شوم و نمی دانم ریشه این کردارها کجا بود. گفتند دوستی خیانت کرده و طرفدار آقای ناطق نوری شده! آقای ناطق اگرچه از سابقون نهضت و انسان بسیار محترم و با ریشه ای هستند اما من هویت سیاسی ام را در ستاد خیابان« به آفرین » تهران و حمایت سرسخت از کاندیدای ائتلاف خط امام و تقابل هر روزه با فراکسیون اکثریت مجلس (حامیان آقای ناطق) جستجو می کردم. در حالی که اصلا گمان نمی رفت آقای خاتمی پیروز شود و معلوم نبود بعد از یکدست شدن قدرت چه هزینه ها و مخاطراتی متوجه ما خواهد بود اما مثل یک سرباز در خط مقدم برای مرام و تفکر سیاسی چپ خط امامی فعالیت می کردم در حالی که دوستان خودی از پشت جبهه در حال تضعیف بنده بودند.

الآن هم از جزئیات تخریب هایشان خبر دارم. کوچک ترین تخریبشان همین القای عدم تعهد من به اصلاحات است که فلانی با حمایت از ملکشاهی به اصولگرایان پیوسته!

تصویر روزنامه رسالت اردیبهشت ۷۶ که در آن ها لیست نمایندگان حامی ناطق نوری آمده است: (برای دیدن تصویر در سایز بزرگتر روی آن کلیک کنید)

 

Image00013

 

شما چه پاسخی دارید؟

پاسخ من این است که اگر ساکت نبودن و حمایت از نیرویی اعتدال گرا در  انتخاباتی کاملا یکطرفه که خروجی اش قطعا نمی توانست یک اصلاح طلب باشد٬ به معنی پیوستن به جناح راست است پس حمایت های آشکار و بی عار برخی از این دوستان از آقای قبادی در انتخابات های رقابتی چه نامی دارد؟ جاده صاف کنی برای سه دوره نمایندگی آقای امامی را چگونه می توان پایبندی به چپ و اصلاحات نامید؟ اینها را چطور توجیه می کنند؟

آقای دوستی گفته می شود شما اجازه ندادید آقای محمدی آزادبخت فرماندار کوهدشت شود؟

مگر اجازه این کارها دست من است؟

منظورشان کارشکنی است. یعنی شما کارشکنی کرده اید.

من چرا باید در امر فرمانداری نیروی لایقی مثل ایشان کارشکنی کنم؟ از فرمانداری ایشان چه زیانی به من می رسید؟ اینکه ایشان فرماندار نشد ناشی از نقشه پیچیده ای بود که برخی از دوستان مدعی اصلاحات برای ایشان پیاده کردند و آقای ملکشاهی هم آن را تلقی به توطئه کرد و در مقابلش ایستاد و از طریق تهران کل قضیه را منتفی کرد.

بیشتر توضیح بدهید.

آن دوستان که در همه حال خود را عیار و خط کش اصلاحات جا زده اند و اگر کسی مثل خودشان فکر نکند یا گوش به فرمانشان نباشد در اصلاح طلبی اش خدشه می کنند بعد از روی کارآمدن دولت آقای روحانی علیرغم اینکه در انتخابات مجلس نهم شرکت نکرده بودند و مداخله ای در موفقیت ملکشاهی نداشتند٬ برای تصاحب فرمانداری برنامه ریختند. خواستند از آقای محمدی آزادبخت استفاده ابزاری کنند. پشت ایشان جمع شدند. پرونده فرمانداری ایشان تا وزارت کشور هم رفت. در صورتی که می دانستند ملکشاهی بو ببرد اجازه نمی دهد تا آنها دوباره در کوهدشت نیرو بگیرند. ملکشاهی که قبادی و امامی را به زیر کشیده بود ساکت نمی نشست تا آنها گلیم را از زیر پایش بکشند و عرصه را برایش تنگ کنند. بنابراین از طریق نفوذش در تهران قضیه را کنسل کرد.

آن دوستان هم نقش آفرینی ملکشاهی را پیش بینی کرده بودند و با علم به دخالت وی در لحظات آخر٬ این نقشه را پیش بردند. هدفشان هم این بود که اولا وانمود کنند ملکشاهی برای استفاده از نیروهای اصلاحات مانع ایجاد می کند و در نتیجه حرکت دوستی در حمایت از وی اشتباه بوده و ثانیا محمدی آزادبخت را از ملکشاهی جدا کنند و خود ایشان را هم زخمی و تخریب کنند.

به این اهداف رسیدند؟

به هدف اول نرسیدند چون همان ملکشاهی با فرمانداری کرم محمدی ـ که او هم یک اصلاح طلب غیر قابل تشکیک است ـ موافقت کرد. از اصلاح طلبان دیگر هم در امر مدیریت استفاده کرده و می کند. در مجلس هم به دلواپسان و افراطیون نپیوسته و در مسیر اصلاحات و دولت روحانی سنگ اندازی نمی کند. یک شان قضایی و تخصصی اعتدالی برای خود قائل است که با موج فزاینده روحانی ستیزی پایداری و افراطیون راست همراه نمی شود. حالا یک لحظه تجسم کنید کرسی کوهدشت در مجلس نهم دست آقای قبادی یا آقای امامی بود. چه می شد؟ به تعداد سنگ اندازان در کار اصلاحات و اعتدال افزوده می شد. بنابراین ما در تشخیص مان اشتباه نکرده ایم.

گفتید آن دوستان دو هدف داشتند. به هدف دوم رسیدند؟

بستگی به تحلیل و رفتار آقای محمدی آزادبخت در آینده دارد.

الآن رابطه تان با آقای محمدی آزادبخت چگونه است؟

ببینید! بنده آقای محمدی آزادبخت را یکی از زبدگان و نخبگان و سرمایه های این شهر می دانم. خدا را شاهد می گیرم اینها تعارف نیست. ایشان یکی از پیشکسوتان خط امام در کوهدشت است که برای تفکر و مرام خودش هم زحمت های زیادی کشیده و باید کم حافظه و بی معرفت باشیم که آن را فراموش کنیم. اما در قضیه فرمانداری مدبرانه تر می توانست رفتار کند. به هرحال بنده از علاقه ام به ایشان چیزی کم نشده اما ایشان برخوردش با ما سرد شده است.

یعنی چه ؟

یعنی تلفن هایمان را جواب نمی دهند. بنده از طریقی به ایشان پیغام دادم که برای ریاست آموزش و پرورش آماده باشند. آقای ملکشاهی هم راضی بود. اما خودش نپذیرفت. احتمالا کل این قضایا را زیر سر بنده می دانند در صورتی که اینطور نیست.

 

IMG_5824

ملکشاهی چرا از قالیباف حمایت کرد؟ این ایرادی است که برخی به خود شما وارد می دانند.

( خنده ) به من چه ربطی دارد؟ من که نباید درباره جزء به جزء رفتارهای ملکشاهی پاسخگو باشم. شما می توانید بنده را در قبال رفتارهای خودم مواخذه کنید. من هم با کمال میل جواب می دهم. یعنی اگر بنده در یک انتخابات ریاست جمهوری یا در تصمیم گیری های کلان حکومتی خلاف آرمان اصلاحات حرکت کردم و با مردم خلف وعده کردم شما حق دارید من را به چالش بکشید اما آقای الهیار ملکشاهی آدم خودش است و ما آدم خودمان. رابطه رئیس و مرئوسی بین ما نیست. من نمی توانم ایشان را مغزشویی کنم یا به جایش فکر کنم. یا انتظار داشته باشم برای همه رفتارهایش از من صلاح و مشورت بگیرد. خود بنده برای آقای روحانی فعالیت کرده ام و حتی جزو کسانی بودم که آقای عارف را به آن اقدام قهرمانانه و شکوهمند دعوت می کردم. ضمن اینکه شما هم می دانید نباید از آقای ملکشاهی انتظار یک اصلاح طلب ۲۴ عیار را داشته باشیم. به هرحال هر چه باشد ایشان از مجموعه جناح راست می آید و اگر چه تا کنون منطقی و برازنده رفتار کرده اما نباید انتظار داشت که موید جزء به جزء مواضع ما باشد. فراموش نکنید ملکشاهی فقط نماینده اصلاح طلب ها نیست او موکلین اصولگرا هم دارد و در قبال آن ها باید متعهد باشد.

همین جا نکته ای به ذهنم رسید که باید عرض کنم: ممکن است شما بگویید تحلیل تان در مورد رفتار آقای ملکشاهی در انتخابات ریاست جمهوری با موضع گیری تان در مسئله خانم راستگو و برخورد با او در شورای شهر تهران تناقض دارد. چطور اینجا برای ملکشاهی استقلال قائلید و می گویید حمایتش از قالیباف عهد شکنی با اصلاح طلبان کوهدشت نیست ولی در قضیه خانم راستگو رای دادن او به شهرداری قالیباف را پیمان شکنی و خیانت در رای مردم و اصلاح طلبان تهران دانستید و با او برخورد کردید. پاسخ من این است که ملکشاهی فقط و فقط نماینده اصلاح طلبان نیست و از روز اول هم نگفت که از من فقط انتظارات اصلاح طلبانه داشته باشید و من در هر عرصه ای خروجی اصلاح طلبانه خواهم داشت! به آرشیو اخبار مراجعه کنید ایشان در همه نشست ها بارها و بارها از نسبت توامان با اصلاح طلبان و اصولگرایان حرف می زد و خود را میانه اینها تعریف می کرد. از روز اول چنین میثاقی بست و ما هم می فهمیدیم که ملکشاهی چنین تعریفی از هویت سیاسی دارد و قابل پیش بینی بود و همین هم برای ما مغتنم بود. بنابراین در رفتار ملکشاهی چیزی به اسم پیمان شکنی یا خیانت در امانت نمی بینم. او هویت تعریف شده ای دارد و مطابق همان هم رفتار می کند. اصلاح طلبان کوهدشت نباید احساس کنند که مورد خیانت قرار گرفته اند یا کلاه سرشان رفته . این تلقی قطعا اشتباه و غیرمنصفانه است. فراموش نکنید در انتخابات مجلس نهم ما با سلمان و ابوذر و مقداد و یاسر روبرو نبودیم. هیچکس کامل نبود و نیست. در مجموعه اصلاح طلبان به قول شما ششدانگ هم کسی کامل نیست. برادرمان آقای ملکشاهی در آن انتخابات بهترین گزینه بود و تا کنون هم بیشتر از حد انتظار ظاهر شده و ما را بابت انتخابمان پشیمان و شرمنده نکرده است. جدا معتقدم اگر در آن انتخابات ایشان را تنها می گذاشتیم اصلاحات ضررهای بیشتری می کرد.

در مورد خانم راستگو حرفم را تمام کنم و آن هم اینکه ایشان تنها و تنها با استفاده از لیست و ائتلاف اصلاحات به شورای شهر راه پیدا کرد. اگر حضور در لیست اصلاحات نبود بدیهی است که ایشان در تهران شکست می خورد و معلوم نبود چندم می شد. خب! کسانی که به ایشان رای دادند به این لیست اعتماد کردند و از آدمهای این لیست انتظار عملکرد اصلاح طلبانه داشتند نه اینکه وقتی از پل گذشتند چهره صد در صد متضاد از خود نشان دهند و حتی با اصلاحات از در ستیز و تخریب درآیند. مثل رای دادن به رقیب ( به نحوی که حتی منجر به شکست اصلاحات شد ) و شرکت همراه با مصاحبه و موضع گیری علیه اصلاحات در کنگره احزاب افراطی راست. اینها چیست؟ پیمان شکنی و خلف وعده و خیانت در امانت و اخلال در مناسبات وکالت مردم است.

آقای دوستی برگردیم به کوهدشت.

موافقم

شما در سالی که گذشت خیر مدرسه ساز شدید…

نه عزیز من ! خیر مدرسه ساز تعریف دارد. یعنی کسی که کارش این است. برای چندمین بار می گویم که من نه پول این کارها را دارم و نه توانی برای اینکه دنبال آدمهای ثروتمند بدوم و برای این کارها پول جور کنم. این بار هم احساس وظیفه کردم در روزگاری که مملکت با اوضاع نابسامان مالی مواجه است و دو میراث احمدی نژاد یعنی تحریم ها و یارانه ها دولت را در انجام کارهای عمرانی دچار مضیقه کرده به عنوان یک کوهدشتی که مردم شهرش برایش مهم اند و نمی تواند خود را از زیر دین آنها خلاص شده ببیند کاری کرده باشم.

خیلی خب! ما هم سوالمان در همین موضوع است. شما دو ـ سه ماه پیش با مشارکت سازمان آموزش و پرورش استثنایی ساخت دو باب مدرسه را در کوهدشت تقبل کردید و کار هم آغاز شد. در کنار تشویق و تحسین هایی که صورت گرفت و افرادی این حرکت را ارج نهادند عده ای هم با این حرکت منفی برخورد کردند و ابهاماتی پیش آوردند. من به دو مورد اشاره می کنم یکی این بود که گفتند این کار سمت و سوی تبلیغاتی دارد و دوستی با نگاهی به انتخابات سال آینده این کار را کرده است!

انتظار دارید من به این سوال پاسخ بدهم؟

حتما انتظار داریم که پرسیدیم.

(مکث) این ابهام نیست. اتهام است. و آنقدر زننده است که نمی دانم چگونه باید به آن جواب داد. اگر می خواستیم کار انتخاباتی بکنیم که این پول را خرج خود انتخابات می کردیم٬ چرا آمدیم برای خودمان تعهد تراشیدیم؟ این چه حرفی است؟ البته این حرف ها روی ما تاثیری ندارد. اگر بخواهیم از این حرف ها بترسیم و این اتهامات محافظه کارمان کند که باید در خانه بمانیم تا بپوسیم و کوهدشت را به حال خودش رها کنیم. در این مملکت هر چند وقت یک بار یک کارزار سیاسی داریم. تا چند سال پیش هر سال انتخابات داشتیم که با تدبیر نظام تجمیع شد و شد هر دو سال یک بار. اگر قرار باشد به دلیل تقارن با مناسبت های سیاسی و برای جلوگیری از برداشت های جناحی و خطی جلوی کار و فعالیت ( آن هم عام المنفعه ) را بگیریم بهتر است کل زندگی را تعطیل کنیم. تنها کسانی که تهمت نمی شنوند مردگانند. کافی است منشا یک حرکت باشید بلافاصله رگبار توهین و تهمت و گمانه زنی های سخیف و تحلیل های جناحی به کار می افتد. قطار وقتی حرکت می کند سنگ می خورد.

من اگر بخواهم در انتخابات شرکت کنم یا از فرد خاصی حمایت کنم حتما و حتما باید خودم را زیر بار تعهد مدرسه سازی ببرم؟ برای اینکه کلامم نافذ باشد حتما باید مدرسه بسازم؟ یعنی بقیه سیاسیون کوهدشت هم از این کارها می کنند؟ یعنی برداشتن یک قدم بسیار ناچیز در جهت محرومیت زدایی از زادگاه و موطن٬ تطمیع مردم برای انتخابات است؟ اگر مردم کوهدشت اینطور بودند که برای رای دادن به فرد یا جریان خاصی از او انتظار ساخت مدرسه و بیمارستان داشته باشند امروز کوهدشت با مالزی و کره جنوبی برابری می کرد!

به هرحال جلوی گمانه زنی های اجر ضایع کن و فضیلت سوز را نمی توان گرفت. بعضی از دهان ها هیچگاه بسته نمی شوند. مهم خداست که «عالم بالخفیات» است و از نیت ها خبر دارد.

من یک مثال کشوری برای شما بزنم : همین آقای دکتر قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت را ببینید که چگونه به مسئله درمان کشور خدمت می کند. برخی محافل سیاسی برای او حرف درآورده اند که به دنبال مطرح کردن خود برای ریاست جمهوری است! یعنی چه ؟ یعنی اگر می خواهی برایت حرف درنیاورند و دنبال دردسر نیستی روزها را به بطالت بگذران وقت خودت و جمهوری اسلامی را تلف کن تا دوره وزارتت به پایان برسد و کار را به وزیر بعدی بسپار . وزیر بعدی هم به همین ترتیب. مبادا خدمت کنی٬ مبادا منشا تحولات و اصلاحات باشی٬ مبادا به دنبال کار زیربنایی و اصولی بروی چون برچسب زنندگان همیشه هستند.

از کوهدشت خودمان مثال هایی بزنم: آن اوایل که در بعضی سایت های محلی پدیده مبارک تجلیل و معرفی شهدای کوهدشت آغاز شده بود. کامنت های زیادی می دیدم که می گفتند برخی فعالان این سایت ها و وبلاگ ها و این بزرگداشت ها از مقوله تجلیل شهدا پوششی ساخته اند برای مطرح شدن و کاندیداتوری!! توهین از این بالاتر؟ یعنی بنشین سرجایت و برای اینکه از این برچسب ها نخوری اصلا سراغ کار فرهنگی نرو و قدمی برای معرفی بهترین و زلال ترین فرزندان این شهر به نسل های بعد برندار.

من باز هم به جان محمد آزادبخت اشاره می کنم و از این اشارات خسته نمی شوم. او ده سال پیش در روزهای آخر سال ۸۳ دچار یک عارضه عجیب کبدی شد. این بیماری آنچنان سریع و بیرحمانه پیشرفت کرد که در کمتر از یک ماه در اوایل فروردین ۸۴  به زندگی او پایان داد. امروز که من با شما صحبت می کنم ده سال از درگذشت این برادر مخلص و شخصیت برجسته سیاسی و فرهنگی کوهدشت و استان می گذرد. سزاوار نبود که به همین راحتی بدون ذکری و یادبودی از کنار دهمین سالگرد او بگذریم. ده سال گذشته و خیلی ها ممکن است به واسطه کم کاری ما او را نشناسند یا به یاد نیاورند. البته جان محمد به یادکرد ما نیازی ندارد اما من از کوتاهی خودم متاسفم و خود را در قبال این نسیان مدیون می دانم. شایسته بود کنگره بزرگداشتی حداقل در عیار کوهدشت برگزار شود اما این کار هم نشد. حتی خود من به فکر افتادم که پیشنهاد دهنده چنین حرکتی باشم و به دوستان همراه بگویم دبیرخانه اش را تشکیل دهند و مقدمات اجرایی کار را تدارک ببینند اما باز منصرف شدم. می دانم خجالت آور است اما چاره ای نیست! چرا؟ چون این کار بلافاصله برچسب انتخاباتی و استفاده ابزاری می خورد و با هر نیت خالصانه ای زیر خروارها گمانه زنی سیاسی دفن می شد و تا بخواهی به این ابهامات و اتهامات پاسخ بدهی تبدیل میشوی به ماشین پاسخگویی و اخلاصت زیر سوال رفته. کلی ناسزا شنیده ای حرمت ها پاره شده ٬ قضیه هم لوث شده و کل کار تبدیل شده به نقض غرض. و در نتیجه به جای تکریم و تذکار موجب وهن نام بزرگ صاحب مجلس می شود.

البته شاید انصراف و کوتاهی ما هم درست نبود و صحیح تر این بود که سماجت بیشتری به خرج بدهیم اما چون نام جان محمد در میان بود راستش را بخواهید من ترسیدم تعریضی و خدشه ای به او وارد شود.

مسئله دیگری که پس از شروع مدرسه سازی شما پیش آمد اشاره و ادعاهای عده ای بی نام و نشان در فضای مجازی و البته محفلی درباره میزان دارایی های شما بود. تا جایی که من یادم هست و فضای کوهدشت را رصد کرده ام تا پیش از این اقدامات٬کسی ابهام یا مسئله ای در مورد دارایی های شما نداشت و شما در مظان ثروتمندی و سرمایه داری و رانت خواری و این چیزها نبودید. با این حرف و حدیث ها فکر نمی کنید خود را جلوی تیر طعنه ها و تعرض ها انداختید؟ پشیمان نیستید از مدرسه سازی برای کوهدشت؟

مطمئنا پشیمان نیستم. ببینید! بنده بچه نیستم که نتوانم عواقب کارم را تخمین بزنم و برآورد دقیقی از بازتاب هایش داشته باشم. ما برای همه این حرف ها خودمان را آماده کرده ایم .عرض کردم یک مقدار سماجت و پوست کلفتی در کارها لازم است. این فحش ها هم چیز تازه ای نیست. هر چقدر هم بخواهی پاسخ بدهی فقط خودت را سبک میکنی. چون طرف های مقابل قرار نیست قانع شوند. من هم پس از کلنگ زنی مصاحبه کردم و درباره منابع مالی این مدرسه ها حرف زدم و هم در مصاحبه با کاسیت درباره دارایی ام و حضورم در مقام مشاورت مدیرعامل بانک پاسارگاد گفتم. اما قرار نیست جوسازی ها و تهمت ها تمام شود. من اگر سرمایه دار بودم یا آنقدر نفوذ داشتم که برخی توهم می کنند خب! می آمدم برای کوهدشت کارخانه می ساختم تا واگن های متروی تهران در آستانه نوروز از جوانان دستفروش کوهدشتی لبریز نشود یا در آستانه چهارشنبه سوری شاهد نباشیم ترقه فروش های تهران که برای فروش یک ترقه دنبال ماشین های چند صدمیلیونی می دوند یا لر هستند یا لک! و این همه جنگ اعصاب نبینیم.

شما برای اشتغال زایی در کوهدشت چه کرده اید؟

از بنده باید متناسب با موقعیتم انتظار داشته باشید. من به سهم خودم هرجا که بوده ام و به هر نحو که توانسته ام از حجم بیکاری و فقر کم کرده ام. بنده یک دور نماینده مجلس بودم که نمی دانم شما به یاد دارید یا نه ولی مجبور بودم در چند جبهه بجنگم و انواع حاشیه ها برای من مشغله ها و دغدغه های کاذب و بی جهت ایجاد می کرد ولی با این وجود کارنامه قابل عرضه ای در زمینه مسائل عمران و توسعه دارم. همین الآن هم علیرغم اینکه وظیفه من در بانک پاسارگاد و شورای شهر تهران اشتغال یابی یرای جوانان کوهدشت نیست اما این جوانان کوهدشت هستند که مراجعه می کنند و از من انتظار شغل دارند. من هم تا جایی که قانون اجازه بدهد کسی را ناامید بر نمی گردانم.

درباره اشتغال های کلان و تاسیس کارخانه و صنایع بزرگ  و … بهتر از من می دانید که همه چیز در حال واگذاری به بخش خصوصی است و دولت ها خود را از کارآفرینی های بزرگ بیرون کشیده اند. پس باید خود مردم و آدم های توانگر آستین بالا بزنند و مسئولان شهر و استان هم باید دنبال جذب بخش خصوصی بروند که البته در این صورت هم باید خود را برای شنیدن برخی الطاف و عنایات آماده کنند…

یعنی چه ؟

یعنی با بداخلاقی های عدیده ای مواجه می شوند. فرض کنید نماینده ای برود و همراه با استانداری و وزارت صنایع با بخش خصوصی لابی کند و برای تاسیس یک کارگاه و کارخانه هرچند کوچک در کوهدشت به توافق برسد. چه خواهد شد؟ اولین تهمتی که می خورد این است که خودش هم سهامدار است یا با زد و بند این کار را کرده و … خدا آن روز را نیاورد که یک تخلفی هم از آن بخش خصوصی سر بزند آبروی این نماینده می رود. اینها عین واقعیت است که خدمت شما عرض می کنم. همین چیزها جسارت کار را می گیرد. متاسفانه وضع اخلاق در مناسبات سیاسی کوهدشت روز به روز بدتر می شود و مطمئنا یکی از علل عقب ماندگی همین چیزهاست. در دهه ۶۰ اوج بداخلاقی سیاسی این بود که شبنامه ای می نوشتند چند نسخه کپی می کردند و در حیاط چند خانه می انداختند. ولی امروز با پیشرفت تکنولوژی بداخلاقی هایمان هم پیشرفت کرده. طرف می آید با فشار دادن چند شاسی کیبورد در یک فضای گسترده و بی در و پیکر در معرض دید هزاران نفر حیثیت و شرف چند ده ساله یک نفر و کل دودمانش را لکه دار می کند می رود پی کارش! برخی از همشهری ها طوری درباره ثروت من حرف می زنند انگار آن را شمرده اند. برخی از دوستان طوری درباره کاخ نشینی من می نویسند که خودم هم به شک می افتم نکند واقعا کاخ دارم و خبر ندارم. گفتنی بسیار است فقط آدم حیران می ماند که ما چرا این طوری هستیم؟ چه شد که این طوری شدیم؟

آقای دوستی! در این گفتگو بارها از مرحوم جان محمد آزادبخت یاد شد. در دهمین سالگرد فقدان این رفیق قدیمی چه توصیفی از او دارید؟

جان محمد آزادبخت رفیقی بود که به رفیق بالا و بالاتر پیوست. باور می کنید روزی نیست که به او فکر نکنم؟ با وجود گذشت ده سال مصیبتش برای من هنوز تازه است. من در طول عمرم دوستان و اقوام زیادی را از دست داده ام اما داغ جان محمد جزو داغ هایی است که واقعا سرد نمی شود. او  به معنای واقعی کلمه یک انسان اخلاقی متدین و از همه نظر سالم بود که تمام هستی اش را وقف آموزه هایی می کرد که در منابع دینی ما آمده است و یک مسلمان قاعدتا باید از آنها الگو بگیرد .

جان محمد هر چه بود و هر چه در دل داشت به زبان و چهره می آورد. اینطور نبود که در برابرت گرم بگیرد و تعریف و تمجید کند و بعد از پشت خنجر بزند. اگر رفتار یا موضعی را قبول نداشت صراحتا می گفت و به رویت می آورد تا حرفت را بشنود. نفاق و خبث باطن نداشت. اهل جوسازی و دسیسه چینی نبود. خودش را چنان در زلال انقلاب و جنگ شستشو داد و چنان روئین تن شده بود که واقعا این حرف ها برایش گناه محسوب می شد. من هر روز که می گذرد جای خالی او و ادب و صفا و معرفتش را بیش از گذشته احساس می کنم. واقعا جایش خالی است. هرچند نمی دانم شاید اگر زنده می ماند و اتفاقات ده سال اخیر کشور را می دید بیشتر از امثال ما اذیت می شد. روحش شاد و یادش به خیر. آرزو می کنم الساعه بر خوان نعمت و شفاعت حضرت سیدالشهدا (ع) مهمان باشد و ما را هم از دعای خود بی نصیب نگذارد.

آقای دوستی! خیلی ممنون از فرصتی که به ما دادید.

خواهش می کنم و عذرخواهی می کنم اگر صحبت های من در بخش هایی از این گفتگوی نوروزی قدری تلخ شد . مطمئن باشید ذکر نام جان محمد آزادبخت برای کسانی که او را می شناختند چنان دلپذیر و مصفاست و چنان درون را بهاری و عیدانه می کند که اصلا تلخ نیست و با مناسبت شادی چون نوروز منافات ندارد. به هرحال از شما و خوانندگان شما که این گفتگو را تاب آوردند و خواندند متشکرم و سال خوبی را برای همگان آرزو می کنم.