شعر عاشورایی/ خالی گهواره
خالی گهواره هفتاد و دو یعنی پدر فردا غریب است یعنی پسر لالایی اش« امن یجیب» است هفتاد و دو یعنی تو باید مرد باشی مثل علی اکبر که غوغا کرد باشی یعنی تو «یک» را «دو» کنی تا جان بگیرند ابر تمام چشمها باران بگیرند… حتما کمی هم درد دارد…تیر، تیر است! […]
خالی گهواره
هفتاد و دو یعنی پدر فردا غریب است
یعنی پسر لالایی اش« امن یجیب» است
هفتاد و دو یعنی تو باید مرد باشی
مثل علی اکبر که غوغا کرد باشی
یعنی تو «یک» را «دو» کنی تا جان بگیرند
ابر تمام چشمها باران بگیرند…
حتما کمی هم درد دارد…تیر، تیر است!
سیب از گلویت…اتفاقی بی نظیر است
وقتی هدف شش ماهه ای بی شیر باشد؛
اصلا نباید شعبه ای در تیر باشد
اینقدر طنّازی نکن دشمن حسود است
با خواهرت بازی نکن دشمن حسود است
یک زن زمانی دل به دریا می دهد که…
شش ماهه اش را دست بابا می دهد که…
من خالی گهواره ات را دوست دارم؛
حتی گلوی پاره ات را دوست دارم
میدان به استقبالت آمد زود برگرد
با دسته گل از آتش نمرود برگرد
بی تو نفسها حلقه ی دار رباب است
شب مصرعی از چشم بیدار رباب است
شاعر: بهناز ابوالوفایی
هفتاد و دو يعني تو بايد مرد باشي….احسنت دوست من.
[پاسخ]
مهم این است که گهواره تکان می خورد از نو…
لبیک دوست من!
[پاسخ]
خيلي جالب بود
[پاسخ]
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد..
[پاسخ]
بسیار عالی بود و قابل تامل
[پاسخ]
نگاه کن به زمین!ما رایت الا تن
به آسمان بنگر!ما رایت الا سر
نگاهتان را سپاس.
[پاسخ]
حتی گلوی پاره ات را دوست دارم…
(خانم وفایی از شاعر خوب و ارزشمند این دیار است که در روزهایی که کوهدشت و انجمنش تشنه ی یک استعداد بود با ذوق و استعداد سرشار به جمع کوچک اما صمیمی آنها ملحق شدند… خوشحالم از اینکه هر بار شعری از ایشان می خوانم آن را پربارتر از پیش می بینم)
[پاسخ]
زندگی مثل سیا بازی ست ،آدم هر چه قدر
دوستدارانش فراوان تر خودش تنها تر است…
ممنونم از لطف شما.یاد آن روزهای بی بازگشت به خیر…
[پاسخ]
زندگی مثل سیا بازی ست ،آدم هر چه قدر
دوستدارانش فراوان تر خودش تنها تر است…
ممنونم از لطف شما.یاد آن روزهای بی بازگشت به خیر…
[پاسخ]
بادسته گل از آتش نمرود برگشت
آری
این همان نگاهیست که امام با خون خود و عزیزانش ظهورش را تضمین کرد
احسنت بر خواهر باکمالم
[پاسخ]
آفرین برشما خواهر خوبم
بسیارزیبا سروده ای ،باخواندن ابیات اول گریه کردم،سربلند وزینبی باشید.
[پاسخ]