پاییز فصلی دیگر است

پاییز فصلی دیگر است مهرداد خوشناموند آن چه در پی می آید  توصیفی از  پاییز و مهر و آغاز سال تحصیلی است که در چهار قسمت با عناوین فصل پاییز ،ماه مهر ، باز گشایی مدارس و شعر مهر و مدرسه نگاشته  شده است . فصل پاییز پاییز نه چون بهار دیر وصال و زودفراق […]

mshmk

پاییز فصلی دیگر است

مهرداد خوشناموند


آن چه در پی می آید  توصیفی از  پاییز و مهر و آغاز سال تحصیلی است که در چهار قسمت با عناوین فصل پاییز ،ماه مهر ، باز گشایی مدارس و شعر مهر و مدرسه نگاشته  شده است .

فصل پاییز

پاییز نه چون بهار دیر وصال و زودفراق است و نه چون زمستان سردناک و عبوس و نه چون تابستان سوزنده و عطش زاست. دیرینیان پاییز را شاه فصل ها نامیده اند . ارسطو در مقایسه با فصل بهار ،پاییز را برتر می شمارد. در این فصل نقاش چیره دست هستی بخش ،طبیعت را به گونه ای دیگر می آراید. رنگ ها جور دیگری جلوه گری می کنند. بی رنگی هم جلوه ای خاص دارد . برگ های بیش تر درختان با هم دستی باد ساز جدایی می نوازند و رقص کنان ، سقوطی آزاد را تجربه می کنند. رقص و جنبش برگ ها نغمه های زیبا و اصوات مطبوع می آفریند. پاییز بر خلاف ظاهر برگ ریزان و خزانش،فصل کاشتن و امید داشتن به آینده است . فصل رویش است. در واقع پاییز خودش نوعی بهار است. لغت شناسان پاییز را به خزان و برگ ریزان معنا کرده اند. در اصطلاح ستاره شناسی بین دو نقطه ی اعتدال پاییزی و انقلاب زمستانی واقع  است. ازلحاظ گاه شماری هجری شمسی ،پاییز در روزیکم مهر آغاز و تا پایان آذر ادامه می یابد. در فصل پاییزگرمای هوا روبه هزیمت می گذارد و دمای هوا کاسته می شود. روزها کوتاه و شب ها طولانی تر می شود و میزان بارش رو به افزایش می گذارد.

ماه مهر

آن چه نام پاییز را پر آوازه کرده است ماه مهر است . مهر را با کلماتی چون آفتاب ، خورشید ،فروغ ،روشنایی ،مهربانی ،دوستی،محبت و پیوستگی معنی کرده اند . اغلب خاور شناسان معنی اصلی مهر را واسطه و میانجی ذکر کرده اند . مهر را قدما فرشته ای دانسته اند که موکل بر مهر و محبت است و تدبیر امور مالی و مصالح خلق و نیز حساب و شمار خلق از ثواب و عقاب به دست اوست . آن چه در گذشته مهر ماه را ممتاز کرده است جشن مهرگان بوده است جشنی که پیشینه ی آن به هزاره ی دوم پیش ازمیلاد بر می گردد و بیش از چهار هزارسال قدمت دارد . فلسفه ی جشن مهرگان سپاسگزاری ازخدا وند بوده است . به خاطر نعمت هایی که به انسان ارزانی داشته و به دلیل  تحکیم دوستی و محبت میان انسان ها این جشن برگزار می شده است.  مهر هر چه هست و هر چه باشد زیباست . همه ا ش معانی مثبت در اذهان تداعی می کند .

اول مهر ، باز گشایی مدارس

امروزه تلاقی آغاز سال تحصیلی و روز باز گشایی مدارس با ماه مهر آن را برجسته تر نموده است .  ماه مهر در آیین آموزش و پرورش سر آغاز مهرورزی است . در روز اول مهر که روز و شب برابر و اعتدال بر قرار می شود زنگ خِرَد و آگاهی نواخته می شود و رایت دانش برافراشته و درب گلستان معرفت گشوده می گردد . در این روز  قریب 20 میلیون دانش آموز و 1 میلیون معلم جشن مهرگان را دوباره زنده می کنند . فصل رویش جوانه های امید فرا می رسد . دیگر ازخزان خبری نیست . فصل خوشه چینی خرمن معرفت و فصل با هم بودن ها و آشنایی ها از سر می رسد .  دانش آموزان ،این رودهای خروشان خلق  ،درفش کاویانی در دست برای مغلوب کردن ضحاک ظلم و جهل روانه ی مدارس می شوند . در آغاز مهر همه ی را ه های روشنایی به مدارس منتهی می شود و همه ی نگاه ها و چشم ها به معابد علم و ادب دوخته می شود . در آغاز مهر نوباوگان و آینده سازان این مرزو بوم به سوی روشنایی و فروغ ایزدی رهسپار می شوند و همه به شوق آموختن ،دسته دسته به درون معبد علم گام می نهند .در این معابد هر کسی به وسع خویش نوری بر می افروزد و گرد ظلمت و جهل را با چراغ دانش از وجود خویش می زداید . در روز اول مهر فرشتگان هم به استقبال قاصدک های سبکبال می آیند و بال های خویش را زیر قدوم طالبان علم و معرفت می گسترانند . دانش آموزان به خواندن و کتاب و قلم ایمان دارند . به تحول و شکوفایی معتقدند و به صبح صادق می اندیشند . با عزمی راسخ دستان خویش را برای خواستن می گشایند و با ابزار دانایی به سوی خالق حرکت می کنند . و اما معلم کارگردان صحنه ی تعلیم تربیت شعر بلند انسانیت می سراید و با دستان  توانا  و هنرمند و  با دُر سخن  چه بسیار  تر دستی ها و هنر نمایی ها که در این عرصه می آفریند انسان وارسته ای که ، نقش آفرین تابلو نقاشی انسانیت است و چشمه ی  نوری که قطره قطره ی آن در روح زندگی جاریست .

 شعر مهر و مدرسه

به بهانه ی مهر و مدرسه ، در باغ شاعران گلگشتی زدم تا شعری درشأن مهر و مدرسه بیابم شعری از زنده یاد « مجتبی کاشانی»  یافتم شایسته دانستم آن را به عنوان تحفه و حسن پایان ، پیشکش مخاطبان کنم.

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند ،
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ماست.
مهربانیست که ما را به نکویی
دانایی
زیبایی
و به خود می خواند
جنتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگ
دوزخی دارد- به گمانم
کوچک و بعید
در پی سودا نیست
که ببخشد ما را
و بفهماندمان،
ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر
دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس کنند

لای انگشت کسی
قلمی نگذارند
و نخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غایب بکند
و به جز ایمانش
هیچکس چیزی را حفظ نباید بکند
مغزها پرنشود چون انبار
قلب خالی نشود از احساس
درس هایی بدهند
که به جای مغز، دلها را تسخیر کند.
از کتاب تاریخ
جنگ را بردارند
در کلاس انشاء
هر کسی حرف دلش را بزند
«غیرممکن»را از خاطره ها محو کنند
تا ، کسی بعد از این
باز همواره نگوید: «هرگز»
و به آسانی همرنگ جماعت نشود.

زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پا ییز تعلیم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن
از قله کوه
و عبادت را در خدمت خلق
کار را در کندو
و طبیعت را در جنگل و دشت.
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار
همه تکرار کنیم:
عدل
آزادی
قانون
شادی…
امتحانی بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ایم

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدریس کنند
و بگویند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما.

 می‌شود، سبز بود با یک برگ

می‌شود، شد بهار با یک گل

از دل یک شکوفه شادی کرد

دل به سودای یک شقایق داد