نبرد گلیران

  نبرد گلیران (Geleeran) امیر منصوری – حاج حسین آزادبخت در یک پاورقی از جوامع الحکایات محمد عوفی چنین نوشته بود؛ ای طفل دهر، گر تو ز پستان روزگار               روزی دو شیر دولت و اقبال برمکی در مهد عهد، غره مشو از کمال خویش              یاد آور از زوال کریمان برمکی پس از آنکه حکومت مرکزی […]

Untitled-1

 

نبرد گلیران (Geleeran)

امیر منصوری – حاج حسین آزادبخت


در یک پاورقی از جوامع الحکایات محمد عوفی چنین نوشته بود؛

ای طفل دهر، گر تو ز پستان روزگار               روزی دو شیر دولت و اقبال برمکی

در مهد عهد، غره مشو از کمال خویش              یاد آور از زوال کریمان برمکی

پس از آنکه حکومت مرکزی ایران از میان مدعیان قدرت و سیاست، حکومت لرستان را به نظر علی خان امیر اشرف واگذار کرد، اوضاع اجتماعی و سیاسی لرستان نیز به گونه ای شگفت انگیز دستخوش تحولاتی  گردید… به هر حال پس از آنکه مالیات ایل کلهر بالاجبار از سوی داوود خان کلهر به خزانه امیراشرف واریز شد حکومت لرستان توجه خود را به سوی مناطق سیله سیله و الشتر معطوف ساخت، که باید مالیات و عوارض و حوالجات دولتی به دستگاه حکومت ایشان یعنی امیراشرف وصول شود و دو دیگر اینکه سران قبایل این مناطق از جمله مهر علی خان امیرمنظم که حاضر نبودند به هیچ وجهی خراج گذار ترهان باشند را مطیع کرده و مالیات گذار نظر علی خان گردند. در نتیجه امیر منظم با کمک و همراهی دیگر بزرگان سیله سیله تصمیم گرفتند برای یک بار که شده به حکومت امیراشرف در منطقه پایان دهند که می بینیم در جنگ گلیران به حکومت امیراشرف در سیله سیله پایان بخشیدند. و برای همیشه امیراشرف از سیاست گذاری و قدرت نمایی در دلفان و سیله سیله کنار گذارده شد، چون امیراشرف حاکم چهار بخش از لرستان بود که باید مالیات هر چهار بخش را که عبارت از سیله سیله و دلفان و چگینی و ترهان را وصول نماید و به صندوق دولت تحویل دهد و مخارج سپاه دوهزار نفریش(شامل سپاه جنگی و قیطول یعنی اطرافیان و نوکران خانواده، مانند سران طوایف سوری و امرایی و اقوام از جمله پسرعموها و دایی ها و اقوام نزدیک به خاندان حاکم، و دیگر بزرگان گراوند، آدینه وند، کورونی، بازوند، و عده ای از نزدیکانش در دلفان) بر مالیات می افزود و از مردم وصول میکرد. در تمام دوران حکومت امیراشرف با مهرعلی‌خان امیرمنظم حالت زد و خورد و نظامی بود که چندین بار به جنگ و خون ریزی کشید، که در آن جنگ ها و درگیری ها امیراشرف پیروز می شد، چون دارای افراد بیشتری بود و هم عده زیادی از اهالی ترهان او را یاری می کردند. امیر اشرف که از هر لحاظ توانایی دیدن هیچ قدرتی را روبروی خود نمی دید، اما هیچ گاه نتوانست به راحتی مالیات خاندان حسنوند سیله سیله ای را وصول نماید. به همین خاطر برای آخرین بار نظر علی خان امیراشرف از تمام سران قبایل ترهان، بالاگریوه، دلفان، سیمره و رومشکان دعوت کرد که ایشان را در سفر وصول مالیاتی منطقه سیله سیله همراهی و کمک نمایند.

از این رهگذر سپاهی بالغ بر هزار نفر با تجهیزات تهاجمی و تدافعی، از بین قبایل نامبرده که اکثرن نیز دارای اختلافات شدید سیاسی و اجتمایی بودند – و هر کس از ایشان به دنبال فرصتی برای انتقام و ضربه زدن به دیگری  بود،  و حتا برخی ها با خود نظرعلی خان نیز کینه ای دیرینه داشتند – فراهم گردید. حکمران لرستان که معلوم نیست چرا و چگونه!؟ هیچگاه به این مهم توجه ننمود که چطور می شود تا چند قطعه ذغال گداخته را در یک مشت گره کرده نگهداری نمود. و به این ترتیب نیروی نظامی امیراشرف به زودی از راه دلفان وارد منطقه سیله سیله گردید و در محلی به نام بتکی Botaki اطراق کردند. بتکی نام تپه ایست که در نزدیکی شهر کنونی الشتر واقع است. از تپه بتکی تا تپه وسیع گلیران فاصله ی چندانی نیست. نظرعلی خان امیراشرف پس از رایزنی با سران قبایل و طوایفی که ایشان را در این سفر جنگی همراهی می کردند به این نتیجه رسیدند که بهترین راه تسلط بر الشتر و راه نفوذی منطقه، تپه گلیران است، پس به هر طریقی که هست باید تسلط بر این تپه را در دست داشته، چرا که کلید پیروزی ما می باشد. با این تفاسیر حکمران لرستان صد و پنجاه تفنگچی در اختیار فرزندش نصرت الله خان امیر ارفع و الهیارخان گراوند می گذارد تا هر شب کنترل و حفاظت از تپه گلیران را در دست داشته باشند، و اجازه ندهند کسی گذرگاه امید و شانس را بر نظرعلی خان ببندد. به گفته برخی از ریش سفیدان منطقه چنین منقول است که؛ الهیارخان گراوند به واسطه اینکه کینه ی دیرینه ای نسبت به حکومت ترهان داشت (از لحاظ قتل نامدارخان امرایی دایی الهیارخان که هیچ وقت به دست فراموشی سپرده نشد و قتل مکه محسی‌خان معروف به مکه گراوند که توسط امیراشرف صورت گرفته و همچنین سایر نامهربانی هایی که نظرعلی خان نسبت به طایفه گراوند داشته اند) در صدد برآوردن خساراتی به قوای ترهان بود. در یکی از شنبه شبهای زمستان سال 1294 هش برابر با 1336 ه ق که الهیارخان و نصرت الله خان به همراه تفنگچیان خود از تپه گلیران محافظت می کردند هوای سردی در نیمه های شب سواران و ستوران را به طور کلی آزار میداد، و نصرت الله خان نیز اظهار خستگی می کرد. در این هنگام الهیارخان که فرصت را فراهم دید به امیرارفع پیشنهاد می دهد، قربان اگر موافق باشید به محل امنی برویم تا هم تفنگچیان استراحت نمایند و هم خود شما دمی بیاسایید، چرا که در این نیمه شب سرد هیچ کس نمیداند که ما چه تصمیمی داریم… و به امید خدا صبح اول وقت با تجدید قوا به محل برمیگردیم. نصرت الله خان بدون تفکر با پیشنهاد الهیار خان گراوند موافقت می کند و فورآ محل را ترک می کنند. از این رهگذر تعدادی از جاسوسان امیر منظم حسنوند که در آن نزدیکی کمین کرده و نظاره گر این صحنه بودند بلافاصله با حکمران حسنوند و سیله سیله خبر داده وایشان هم دستور میدهند که افراد و تفنگ چیان با تمام قوا و تجهیزات به محل گلیران رفته و آنجا را در محاصره و استتار خود قرار دهند .

با این دستور اجباری، تمام طوایف سیله سیله که جانبداری امیر منظم را داشتند تپه گلیران را گرفته و به حالت استتار در می آیند. و هنمچنین این که آب سر چشمه کهمان رود را به محل گلیران هدایت کرده و تمام اراضی اطراف تپه که مسیر عبور سواران امیراشرف میباشد را مشروب کرده و به حالت باتلاق در میاورند. از آن سوی، پیش از سپیده صبح هنگامی گه امیرارفع و الهیارخان با سواران خود به محل بر میگردند با صحنه ی استتار نظامی دشمن مواجه میشوند، به طوری که امیر ارفع به حالت خشونت میگوید: خانه خراب شدیم ، جواب نظر علی خان را چی بدهیم… اما از طرف دیگر دشمن که موقعیت استراتژیک را در دست گرفته، کمی جان میگیرد و در خفا نامه ای به سوی باقر خان اعظم السلطنه میفرستد که هر چه سریع تر قوایی فراهم کن و به داد ما برس، چرا که نظر علی خان با لشکری به سوی ما آمده تا مالیات سیله سیله را به زور وصول کند. باقرخان قرار گذاشت که تعداد 500 نفر جنگ جو و آگاه را در اختیار امیرمنظم قرار دهد و روی این قرارداد جنگ جویان کاکاوند در روز تعیین شده در محلی که از قبل در نظر گرفته شده بود، آماده کارزار شوند. همانطوری که گفتیم نصرت الله خان که با چنین وضع آشفته ای مواجه میشود، در وقت به نظر علی خان و علی محمد خان خبر میدهد که با وضعیت بغرنجی مواجه شده ایم، هرچه سریع تر خودتان را به محل برسانید که وارد عملیات شده شاید دشمن را به عقب بنشانیم. لشکر نظر علی خان با تمام قوا به سرکردگی علی محمد خان امیر اعظم و سایر دلاوران و سران قبایل ترهان و دلفان در نزدیکی گلیران به نصرت الله خان ملحق شده و نظاره گر آن وضع آشفته میشوند. قوا به چند دسته تقسیم شده که در چند مرحله وارد عملیات سختی بشوند. و با این که همه میدانند که گذشتن از یک باتلاق تا رسیدن به تپه گلیران و عقب نشاندن دشمن از سنگر، کاری بسیار سخت و نشدنی است.

یوسف خان امیر بهادر نویرعالی دلفان با چهارصد سوار زبده که در اختیار داشته، با هماهنگی از سایر فرماندهان آماده و به عنوان پیش جنگ وارد عملیات نظامی میشود. اما در ابتدای راه با آن باتلاقی که طایفه حسنوند در اطراف گلیران ایجاد کرده بودند و همچنین استتار دشمن در عرصه تپه، مواجه شده و متوجه میشوند که باعث کشتار خویش و سایر سوارانش که جان بر کف ایشان اند خواهد شد و بدون درنگ عرصه جنگ را خالی و کناره گیره کرده و تا آخر نبرد گلیران نظاره گر یک صحنه خونین برادر کشی میشود. پس از آن علی محمد خان امیراعظم به همراه گروهی از سوارن و دلاوران ترهان همچون امیر ارسلان خان رییس طایفه کورونی و عزیزی کورونی با تفنگ چیان ایشان و دلاور مردان خطه ترهان با اینکه می دانند که جان خویش را به دست دشمن میسپارند اما مرگ آبرومند را بر فرار ترجیح داده و وارد یک عملیات نابرابرانه سخت چریکی میشوند. به قول استاد توس که گفته اند :

سپهبد که جانش گرامی بود     از او ننگ خیزد نه نامی بود

این دلاوران در آن باتلاق پر ازدحام، با جنگ و گریز تا حدودی عرصه را بر دشمن تنگ میکنند و به سختی وارد تپه گلیران و سینه به سینه ی دشمن میشوند. در این نبرد خونین همانطوری که در بالا گفتیم تمام قوایی که نظر علی خان در گلیران دور هم جمع کرده بود به گونه ای با هم دشمنی دریرینه ای داشته اند و این فرصت در گلیران برایشان پیش آمده بود تا انتقام خویش را بگیرند. صحنه ای آکنده از برادر کشی و خون ریزی پیش می آید که عنقریب شکست حتمی سپاه ترهان را اعلام میکرد. در این میان و در ابتدای عملیات، ابتدا اولین شخصی که تیر گلوله به او اصابت کرد و به سختی زخمی میشود شخص علی محمد خان امیراعظم فرزند دلاورنظر علی خان امیر اشرف می باشد که در آن ازدحام خونین خود را به حالت بی جان بر زمین زده و تا آخر جنگ، نظاره گر کشته شدن سرداران و سپاهیانش میباشد. بیشتر سپاه حکمران لرستان در این جنگ آن طور که باید از امیراشرف طرف داری نکردند و شکست بر سپاه ترهان اتفاق افتاد و در نتیجه بعد از کشتار زیاد که از طرفین شد، متأسفانه ترهان‌ها عقب نشینی کردند و امیراشرف که شخصاً در جنگ و فرماندهی قسمتی را به عهده داشت، عقب نشست. با این وصف برادر کشی که گفتیم، باز عرصه بر سواران و سپاهیان سیله سیله تنگ میشود که در این موقع سواران کاکاوند که به دستور اعظم السلطنه به پشتیبانی مهر علی خان امیر منظم تجهیز شده بودند، پا به عرصه نبرد گلیران گذاشتند و به طور حتم شکست نظر علی خان و ترهان را در آن تاریخ رقم زدند. همانطوری که در مویه ها می خوانند؛

اعظم سلطنه میل جنگ دیری ار تپه گلیرون              یه سه دیل بردی سرکشی اژ تریون

در آن هنگام نظر علی خان به همراه صف قلی رومانی تنها یار و تفنگچی همیشگی اش  از سنگر نبرد عقب نشینی کرده و به سوی اطراق گاه تعدادی از طوایف میربگ دلفان که در آن نزدیکی بودند حرکت کرده و وارد سیاه چادر های طهماسب خان میر بگ میشود. در این هنگام نظر علیخان مورد استقبال زن طهماسب خان، به نام طاووس که عمه اش نیز بوده، قرار میگیرد. سواران دشمن که به دستور مهر علی خان در تعقیب امیر اشرف بوده اند در هنگام قصد جنگ با امیر را دارند که با شجاعت و شدت عمل آن شیر زن روبه رو میشوند. و در نهایت مجددن دست به جنگ و تفنگ شده و یک نفر از همراهان امیراشرف کشته می شود. و همچنین این تعقیب گران نیز وقتی با شخص نظر علی خان مواجه میشوند از روی شرم و اظهار ندامت و پشیمانی  بر میگردند، چراکه تاب دیدن حکمران لرستان را ندارند. تا اینکه خود مهرعلی خان برای دستگیر نمودن امیر اشرف به محل وارد شده و شدت عمل نشان میدهد که طاووس خانم در مقابل ایشان مقاومت کرده و میگوید امیر اشرف به ما پناه آورده و اسیر ماست. با این تفاسیر امیراشرف و همراهانش مدتی به عنوان اسیر در بین طوایف میربگ به سر می برد که موجب ناراحتی و خسارات مالی زیاد برای آنان می گردد، با مشورت دیگر سران فاتح از جمله مهرعلی خان امیر منظم و اعظم السلطنه کاکاوند و دیگر همدستانشان به اتفاق به حضور امیراشرف می رسند به این منظور که به اسارت او پایان دهند، البته در این نشست به همراه امیر اشرف نیز دیگر بزرگان ترهان و دلفان هم حضور داشته اند. از او می خواهند که به عنوان رئیس قوم بر همه بزرگ صاحب اختیار باشد، مشروط بر اینکه بین همه سرکردگان لرستان تفاوتی قائل نشود، که بدبختانه امیراشرف این پیشنهاد را نمی پذیرد و قصد ادامه درگیری را دارد. در نتیجه فاتحان تصمیم می گیرند که از این پس نگهداری او به عهده مردم کاکاوند باشد و علتش هم حضور دو نفر از همسران نظرعلی خان از سرکردگان طایفه کاکاوند می باشد. در این هنگام ناگهان سواران کاکاوند از راه میرسند و تصمیم میگیرند که امیراشرف را به هرسین برده و در اقامت گاه باقر خان اعظم السلطنه بماند. در نتیجه سواران کاکاوند به همراهی امیرمنظم،  نیز امیر اشرف را با حالتی احترام و مهربانی به هرسین رهسپار میکنند. در آنجا با کمال احترام از امیر اشرف پذیرایی شده و ایشان مورد لطف باقرخان قرار می گیرد.

از سوی دیگر چونکه این نشست سران منجر به آزادی امیراشرف نگردید، پس از مدتی علی محمدخان و نصرت الله خان به همراه یوسف خان امیربهادر و دیگر سران ترهان و حمایت سلیمان خان کلهر پسر داوودخان کلهر که داماد امیراشرف بوده، تصمیم گرفتند با جمع آوری سپاهی در حدود پنج تا شش هزار نفر از اهالی ترهان و دلفان و کلهر به رهبری یوسف خان امیربهادر در ماهیدشت کرمانشاهان گرد آمده و تصمیم می گیرند به طور محرمانه از خط سیر کرمانشاه به هرسین حمله کنند و با قدرت امیر اشرف را از اسارت نجات دهند. از این  موضوع حکومت مرکزی اطلاع پیدا می کند که خدای نخواسته کرمانشاه و هرسین در این بین دچار خسارت شوند. به حاکم کرمانشاه دستور می دهند که هر چه سریعتر به غائله خاتمه داده و با احترام نظرعلی خان را به محل حکومتش برگردانند. حاکم کرمانشاه هم با یاری گرفتن از سران شهر و بزرگان قوم از اعظم السلطنه حاکم هرسین خواسته شد که هر چه سریعتر این موضوع را حل کرده و موجب رضایت حکومت مرکزی شوند. در غیر این صورت شخص اعظم السلطنه و مهرعلی خان مجازات خواهند شد. که پس از رسیدن نمایندگان دولت و سران کرمانشاه به هرسین از سوی باقرخان مورد استقبال قرار می گیرند و در مدت کوتاهی امیر اشرف به همراه سران کرمانشاه به شهر کرمانشاه عضیمت می کنند. در کرمانشاه ضمن ملاقات با والی شهر، صلح برقرار می شود و نظرعلی خان با همراهانش به ماهیدشت و از آنجا نیز به ترهان رهسپار می گردد… 

 این دستونشه مختصری است از چگونگی نبرد گلیران، که با یاری گرفتن از سخنان بزرگان و ریش سفیدان منطقه ترهان و کتابهایی که در این مورد اشاراتی داشته اند… جمع آوری گردید. امید است سرورانی که موشکافانه به خواندن این اثر می پردازند، ما را در روشن کردن به نکته های تاریک این جستار یاری دهند.

ایدون باد، ایدون تر باد…