نقش حیاتی آموزش دراجتماعات انسانی/ شاکرم گراوند

  نقش حیاتی آموزش دراجتماعات انسانی شاکرم گراوند کارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی- دبیر شورای توسعه و نظارت بر آموزش و پرورش کوهدشت       الوین تافلر درکتاب «شوک سوم» مي گويد، ورود به قرن بیست ویکم هنگامی برای انسان ها دلنشین خواهد بود که آدمي بتواند درمقابل تغییرات آن، قدرت تحمل لازم را داشته […]

12

 

نقش حیاتی آموزش دراجتماعات انسانی

شاکرم گراوند

کارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی- دبیر شورای توسعه و نظارت بر آموزش و پرورش کوهدشت


 

    الوین تافلر درکتاب «شوک سوم» مي گويد، ورود به قرن بیست ویکم هنگامی برای انسان ها دلنشین خواهد بود که آدمي بتواند درمقابل تغییرات آن، قدرت تحمل لازم را داشته باشد و با شجاعت در مقابل آن ظاهر شود ، تحقق این ایده آل هنگامی میسر خواهد بود که بشر امروزی بتواند خودش را برای تغییرات آن چنانی در دنیای آیندگان آماده سازد وآموزش ببيندتا به دانش، مهارت، بینش و پویایی در زندگي برسد.

     جریان آموزش همزاد آدمی اوست، قدمتی به اندازه تاریخ حیات دارد وعمری به اندازه عمر تمام انسان ها وحاصلی به وسعت همه اموری که تحت عنوان فرهنگ وتمدن بشری شناخته می شوند. ابتدا شیوه آموزش برتجربه، تقلید وتمرین استوار بود، با فراهم آمدن زمینه های رشد آدمی درحلول تاریخ شیوه آموزش هم متحول گردید. توسعه تدریجی اندیشه وعمل سبب ایجادتحول در زندگی آدمی شده، آثاراین تحول از نظامیه بغداد وجندی شاهپور ایران شروع و با آغازانقلاب صنعتی دراروپا اوج گرفت.

     در این شرایط ایجاد فرصت های یادگیری و فراهم آوردن زمینه های رشد استعداد ها برای سازگاری و تطابق با جامعه و امکان بهره گیری از دست آوردهای بشری و هم چنین بهره دهی و پیشبرد این دست آورد ها به مثابه یک حق انسان مطرح گردید. این حق در سال 1945 با صدور اعلامیة جهانی حقوق بشر رسمیت جهانی یافت و از آن به بعد جهان درسطحی گسترده شاهد تجربه نهادی شدن آموزش و رواج دستگاه های اجرایی رسمی آن شد.

     کشورما با سابقه دیرینه اش ازاین تحول جدید جهانی بی نصیب نماند ودرسال 1304  وزارت آموزش و پرورش فعلی تحت عنوان وزارت فرهنگ تأسیس شد. وظیفه اصلی این وزارت توسعه مدارس وفراهم آوردن زمینه آموزش و فرصت های یادگیری برای کودکان، نوجوانان وجوانان به منظور رشد استعداد ها، توسعه مهارت ها وتعالی انسانی آنان تعیین گردید.

     آموزش وپرورش هرجامعه، مغز وقلب آن جامعه است. همه قشرهای شغلی دست پروردگان آموزش وپرورش هستند. آموزش و آماده سازی نیروی انسانی، توان بالقوه جوامع را به توان بالفعل تبدیل می کند. نقش واهمیت نیروی انسانی در بین سایر اجزاء و عوامل سازمان های اجتماعی مثل ساختار، تکنولوژی و … همانند جایگاه مغز در بین سایر اندام های بدن است، با همه ارزشی که دست و پا و چشم وگوش دارد، اگر مغز وجود نداشته باشد، آنها فاقد ارزش واعتبار خواهند بود.

     صاحب نظران تربیتی بر این باورند که اگر عناصر یک جامعه مثل بودجه، برنامه، تکنولوژی ونظایر آن خسارت ببینند جبران پذیر است ولی ضایعات وخسارت های نیروی انسانی قابل جبران نیست ویا اگر قابل جبران باشد، دست کم این کار در زمان کوتاهی امکان پذیر نخواهد بود. به همین دلیل آموزش جایگاه ویژه ای درجوامع ومدیریت منابع انسانی دارد. 

     آموزش و یادگیری یک ضرورت دنیای امروز است چون گفته شده در هر ثانیه بیش از يك ميليون کلمه بر دانش بشری افزوده می شود درچنین شرایطی آموزش یک نیاز اجتناب نا پذیر است، از طریق آموزش می توان تفکر و استعداد های راکد وخفته انسان ها را فعال کرد تأثیری که آموزش بر زندگی انسان  می گذارد حیرت انگیز است. آموزش برای انسان مثل استارت زدن است که موتور فکر و اندیشه را روشن می کند و انسان را در معرض تولید اندیشه های برتر قرارمی دهد. آموزش برای انسان تجربه اندوزی و تفکر سازی است، توانایی و خوب زیستن انسان به آموزش بستگی دارد.

     آدام اسمیت از معتبر ترین اقتصاد دانان کلاسیک که معتقد است «آموزش افراد در واقع نوعی سرمایه گذاری درآنهاست، انسان ها با آموزش به سرمایه مبدل می شوند و جامعه می تواند ازتوان تولیدی آنها به صورت بهتری بهره مند گردد.» (عمادزاده، 1385)

     او براین باور است که استعدادهای افراد درحقیقت نوعی « ثروت ملی » به حساب می آید، جامعه با سرمایه گذاری های آموزشی درجهت کشف وپرورش استعداد های مردم می تواند از اين ثروت های طبیعی وخدادادی بهره بیشتری بجوید.

     «استوارت میل از اهمیت آموزش بدان علت یاد می کند که قدرت آینده نگری و شرایط تهذیب فردی را تقویت می کند به عقیده اوهدف اساسی آموزش این است که مردم بتوانند آگاهانه قضاوت کنند، درست تصمیم بگیرند و برای فرزندان خود آینده بهتری را تصریر نمایند.» (عمادزاده، 1385)

      آلفرد مارشال از اقتصاد دانان نئو کلاسیک معتقد است که «آموزش و پرورش نوعی سرمایه گزاری ملی تلقی می گردد و قادر است تحولات اساسی در مردم ایجاد کند و مردم را فهمیده تر و برای انجام امور جاری آماده تر و قابل اطمینان تر نماید . از طرف دیگر آموزش در کشف و پرورش استعدادهای عالی نقشی حیاتی دارد و موجب بروز و ظهور نبوغ افراد می گردد.» (عمادزاده، 1385)

      تئودور شولتز ازمشهورترین اقتصاد دانان معاصر است که به پدر«تئوری سرمایه انسانی» معروف شده است، عقیده دارد که «نیروی کار بر اساس آموزشی که دریافت می کند از کیفیت، مهارت وتخصص متفاوتی برخوردار می شود که او را نسبت به نیروی کار دیگر متمایزمی نماید وتوانایی های اکتسابی انسانها دراثر آموزش موجب افزایش بهره وری، بالا رفتن قدرت تولید ودرآمد وی می گردد، دانش ومهارت تبلور یافته درکارکنان خود نوعی سرمایه است و از ارزش اقتصادی والایی برخوردار می باشد.»  (عمادزاده، 1385)

     انسان موجودی است تغییر پذیر با توانایی های بالقوه نامحدود که این توانایی ها می تواند تحت نظام آموزشی وپرورشی به تدریج به فعل درآید. با توجه به روند مستمر و مداوم تغییر و تحول در شئون مختلف حیات اجتماعی و پیشرفت های شگرف و عمیق درعلوم وفنون گوناگون، پیشرفت فن آوری و تأثیرات عمیق آن، نیاز به آموزش وبهسازی نیروی انسانی شاغل در جامعه را افزایش می دهد. «درحقیقت آموزش را می توان اساسی ترین زیر بنای نظام توسعه و بهبود جامعه دانست.» (سعادت، 1381) 

     آموزش برای خود مردم نیز مفید است ؛ زیرا هرچه فرد سطح دانش فنی ومهارت های شغلی خود را بالاتر ببرد ، به همان اندازه به ارزش وی درجامعه وبازار کار و در نتیجه به توانایی او درکسب درآمد بیشتر، افزوده خواهد شد. هم چنین، داشتن مهارت های ویژه و سودمند موجب می شود تا مردم، ارزش واعتبار بیشتری برای او قائل شوند طبیعی است که کسب توانایی ها ومهارت های بیشتربه قابلیت ارتقای افراد برای تصدی پست ها و مشاغل عالی تر و مهم تر درجامعه نیز خواهد افزود.

مزایای آموزش عبارتند از:

1- به مردم کمک می کند تا با یادگیری مهارت ها به سطح مطلوبی از عملکرد دست یابند.

2- از اتلاف وقت، انرژی و سرمایه جلوگیری می کند و باعث می شود تا کیفیت کار ومحصول جامعه بالا برود.

3- در مردم انگیزه ایجاد می کند و نگرش آنها را نسبت به پيشرفت جامعه مثبت و مطلوب می سازد.

4- باعث سازگاری بیشتر افراد با اجتماع می شود و وی را نسبت به وظایفش متعهد می سازد.

5- بی نظمی جامعه ، حوادث و سوانح ، نارضایتی و شکایات را کاهش می دهد و تنش ها، تعارض ها و فشارهای روانی مردم را به حداقل می رساند.

6- روابط انسانی در کلیه سطوح کاری جامعه را تقویت می نماید، چون افراد آموزش دیده و با سواد یکدیگر را بهتر درک می کنند و روابط حسنه ایجاد می شود.

7- روحیه گروهی، همبستگی، وحدت فکری، خود پروری و اعتماد به نفس را در افراد افزایش می دهد.

8- علت مشکلات وشکست های برنامه های گذشته را مشخص می کند، برای مشکلات حال چاره جویی و راه حل یابی می نماید و نیازهای آتی مردم را پیش بینی می کند و تصوری درست از آینده را برای آنان ترسیم می سازد.

9- پروژه تصمیم سازی را بهتر و منطقی می کند وجلوی تصمیم گیری های نا معقول وشتاب زده را می گیرد.

10- اجرای سیاست های حكومتي را تسهیل می کند.

11- هزینه های غیر ضروری را کاهش می دهد و نیاز بومی را مرتفع می سازد.

13- آگاهی فرد را نسبت به رفتار خود بیشتر می نماید و تأثیر فرد بر دیگران را زیاد می کند یعنی باعث افزایش خود کنترلی و دگر کنترلی می شود.

14- توانایی پردازش اطلاعات و معلومات فرا گیران را افزایش می دهد و پلی است که فاصله بین تئوری و عمل را پر می کند.

15- توان پژوهش و تحقیق افراد را بالا می برد و فرد را به دانش روز دنیا ودانايي می رساند.

16- اندیشه هارا بارور می سازدو تراوشات ذهنی را زیاد کرده وتفکرات خلاق را به وجود می آورد.

17- از کارهای باطل و بیهوده جلوگیری می کند، کیفیت و کمیت را در محصولات جامعه راهماهنگ می کند.

     واقعیت این است که آموزش توان نیروی انسانی شاغل درجامعه را افزایش می دهدو وقتی منابع انسانی فعال باشند، سرمایه ها را متراکم ساخته وباعث پيشرفت جامعه مي شوند. دامنه دانش بشری به قدری گسترده شده است که اطلاعات و دانش های موجود زود کهنه می شود و دانش های جدید جای آنها را می گیرد، در یونان قدیم وقتی فلاسفه کتابی را می نوشتند اطلاعات آن برای هزار سال کارایی داشت ولی امروزه بدلیل فراوانی معارف بشری و علوم جدید اطلاعات موجود در کتب سال های کوتاهی قابل استفاده هستند .

      به همین علت امروزه در کشورهای پیشرفته براي آموزش وپرورش اهميت فراواني قائل هستند.

     پيشرفت مطلوب هرجامعه تا حدود زیادی بستگی به مهارت ها، اطلاعات و دانش مختلف مردمانش دارد. هر چه افراد آموزش دیده باشند بهتر می توانند در ارتقاء سطح فرهنگ ودانايي جامعه  سهیم باشند .

     در پایان آموزش دراجتماعات انسانی نقش حیاتی دارد به همین دلیل برای دستیابی به مردم سالاري ، عدالت و آزادی فقط باید آموزش داد، چون با آموزش تفکرات رشد کرده و به بلوغ می رسند آنگاه وحدت فکری، عدالت و انسجام در جوامع ایجاد می گردد. از سوی دیگر اندیشه های پویا و بالنده به سعادت و خوشبختی انسان ها منتهی می شوند، انسان ها زمانی می توانند همدیگر را تحمل کنند وخود را با همنوعان برابربدانند و با افکار مخالف مسالمت آمیز رفتار نمایند که وجه اشتراک داشته باشند، کسب این اشتراک از طریق آموزش امکان پذیر است.

     آموزش به انسان ها امکان می دهد که خوب اندیشیدن و بهتر زیستن را بیاموزند، در کل می توان گفت که آموزش شامل همه چیز است و همه چیز را  می توان با آن بدست آورد.

     شاید نظرات تئوری پردازان مشهوری که ذیلاً بیان می شود گویای این واقعیت باشد که آموزش ارزشمند وگرانبها است .

    الوین تافلر امریکایی ویژگی های دنیا را در قالب سه دوره یا سه موج بیان کرده وگفته الان درموج سوم يعني دانایی هستيم پس

دنیای معاصر عصر دانایی است و کسب دانایی هم از طريق آموزش به دست مي آيد.

       پل باران یک رمان درباره اطلاعات ارائه کرده و تئوریش بیان كرده که :

1- دانایی به سادگی ازبین نمی رود.

2- دانایی نامحدود است.

3- دانایی در دست طبقه خاصی نیست.

4- دانایی ذاتاً با عضله و پول متفاوت است.

5- دانایی ثروت و زور را چند برابر می کند.

6- دانایی منبع قدرت و مردمی ترین نوع توانایی است.

7- به وسیله دانایی می توان دیگران را واداشت که آنچه ما می خواهیم انجام دهند.

     اکنون اگر منابع کسب دانایی را جست و جو کنیم خواهیم فهمید که درون داد، مقدمه و زیر بنای دانایی آموزش است.

منابع

1- ابطحی، ح.، 1368، آموزش و بهسازی منابع انسانی، تهران، مؤسسه مطالعات و برنامه ریزی آموزشی .

2- جمعی از اساتید مدیریت، 1379، آموزش کارکنان، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، جلد اول.

3- دبیر خانه راهبری مدیران، 1384، فصنامه علمی ، آموزشی راهبران، اصفهان، سازمان آموزش و پرورش شماره دوم.

4- سعادت، ا.، 1380 ، مدیریت منابع انسانی، تهران، سمت.

5- عمادزاده، م.، 1385 ، اقتصاد آموزش و پرورش، اصفهان، جهاد دانشگاهی. 

7- معاونت برنامه ریزی و نیروی انسانی آموزش و پرورش، 1380،  فصلنامه مدیریت، دوره هفتم ش 27.

 www.ayandeh.com

                   www.Zibaweb.com