لکی زبان رسمی الشتر شد!

  ابراهيم خدايي/ لور: شورای شهری که می خواهد به مردم بگوید "شهر ما خانه ما" باید از خودش شروع کند و در "خانه ما" به "زبان خانگی ما" سخن بگوید. گاهی به نظر می رسد برخی پشت میزنشینان از تسلط خود بر زبان فارسی و لهجه تهرانی همچون ابزاری برای فاصله گذاری و تحقیر […]

khodaee143

 

ابراهيم خدايي/ لور: شورای شهری که می خواهد به مردم بگوید "شهر ما خانه ما" باید از خودش شروع کند و در "خانه ما" به "زبان خانگی ما" سخن بگوید. گاهی به نظر می رسد برخی پشت میزنشینان از تسلط خود بر زبان فارسی و لهجه تهرانی همچون ابزاری برای فاصله گذاری و تحقیر و تضعیف مراجعان استفاده می کنند.

اگر این متن به زبانی غیر از فارسی بود بدون شک بسیاری از خوانندگان خود را از دست می داد زیرا  عادت و حوصله خواندن جز به زبانی که از کودکی با آن آموخته ایم را نداریم، اما اگر در متنی به زبان مادری مان قضیه ای متوجه ما می شد (مثلا درباره نحوه گرفتن وام مسکن و یا تخفیف مالیات شهرداری توضیح می داد) "اوسه مئ فهمسیم فره عذاؤ نئ لری بنیسنیم یا بحونیم".

آن وقت مشخص می شد که موانعی همچون رسم الخط برای نگارش به زبان های بومی چقدر بهانه های بیهوده و غیر شایان توجه هستند. این را با این تجربه شخصی خودم می گویم که سال هاست با اطرافیان لرم به زبان محلی و با همین خط فارسی پیامک می فرستم و کمتر دیده ام کسی با آن مشکلی داشته باشد.

چندی پیش خبر شگفت آور از یک سوی و مسرّت بخش از سوی دیگر،  از ناحیه ای از ایران زمین شنیدیم که شورای شهر رشت بر آن شده است زبان رسمی آن تشکل را "گیلکی" اعلام کند، هر فعال لری –همچون بقیه فعالان اقوام ایرانی- قطعا با شنیدن چنین خبری به این اندیشه فرو خواهد رفت که ای کاش چنین خبری درباره شهرهای لرنشین نیز امکان وقوع داشته باشد؛ به هرحال شورای شهر رشت قدم بزرگی برداشت و اگر در آن راه ثبات نشان دهد مشخص خواهد کرد این همه ترس، مانع تراشی و محدودیت برای زبان ها و فرهنگ های غیر فارسی ایران چقدر بیخود و نابجا بوده است.

استفاده از زبان گیلکی در شورای شهر رشت نه فقط هزینه ای به کشور و شهر تحمیل نمی کند بلکه ثمرات فراوانی از نظر فرهنگی برای آن خطه خواهد داشت، بدون آن که از آن هم دشوارنمایی ها و هشدارهای مخالفان رونق فرهنگ های محلی ایران خبری باشد.

چند روزی است بنده نیز با خود می اندیشم که ما نیز فاصله زیادی با چنین خبرهایی نخواهیم داشت، در حقیقت هیچ مانع غیر قابل عبوری بر سر راه ما نیست که نشنویم از الشتر خبر می رسد زبان لکی در شورای این شهر مورد تکریم قرار گرفته است، این که در این نوشتار از الشتر می گویم هیچ دلیل خاصی ندارد، می توانستم از رسمی شدن مینجایی در پلدختر یا بختیاری در ایذه و… نیز بی هیچ مانعی سخن بگویم.

حتی در شهرهای چند زبانه ای مثل خرم آباد و اندیمشک  و… نیز مانع چندانی بر سر راه استفاده از زبان های مردم خود این شهرها نخواهیم داشت، فقط اندکی تحمل و مدارا لازم است.

نخست) اعضای شورا به عنوان نخبگان اقشار و اصناف مختلف شهر با این رفتار خود این پیام را به مردم خود می رسانند که ما باید به زبان، فرهنگ، داشته ها و هویت خود احترام بگذاریم. یکی از مهمترین حقوق انسانی و دینی ما احترام و اکرام است، رعایت حرمت و کرامت جمعی مردم از احترام گذاشتن به تک تک افراد موثرتر خواهد بود.

دوم) شورای شهری که می خواهد به مردم بگوید "شهر ما خانه ما" باید از خودش شروع کند و در "خانه ما" به "لهجه خانگی ما" سخن بگوید نه به "لهجه خانه همسایه".

سوم)  گاهی به نظر می رسد برخی پشت میزنشینان از تسلط (هرچند ناقص) خود بر زبان فارسی و لهجه تهرانی همچون ابزاری برای فاصله گذاری و تحقیر و تضعیف مراجعان استفاده می کنند. گفته می شود رسم انگلیسی هاست که وقتی از دیپلمات های کشور های دیگر پذیرایی می کنند با توجه به ملیت مهمان، غذا، نوشیدنی و خوردنی هایی برایش بر سفره می گذارند که وی آن ها را نشناسد و نداند چگونه باید مصرف کند، بدین وسیله مهمان نوازی خود را بجا آورده اند (عجب غذایی فراهم کرده اند!) در حالی که مهمان را تحقیر و تخریب کرده اند تا بر سر میز مذاکرات چندان حواسشان به حقوق خویش نباشد!

چهارم) در شرایطی که برخی به مردم ما تحمیل می کنند همواره درستی یا نادرستی رفتارهای خود را با پایتخت بسنجند، این حرمت شورای شهر حامل این پیام است که زبان، فرهنگ و هویتی که ما در آن متولد شده ایم جُرم و ناهنجاری نیست و تکلم به زبان مادری مان نباید مانعی بر سر راه حل مشکلات شهری، اجتماعی و فرهنگی مان تلقی شود.

پنجم) شورایی که به زبان مردم شهر صحبت کند قطعا مشکل کمتری در برقراری ارتباط با مردم خواهد داشت، در این جا مساله تنها مفاهمه و ارتباط کلامی متقابل نیست بلکه همزبانی باعث ایجاد صمیمت افزونتر و عمق بیشتر ارتباط می شود.

ششم) کسی که دیروز برای جلب آراء مردم به قبرستان شهر می رفت و در فاتحه خوانی به لکی به صاحب عزا تسلیت می گفت امروز در پشت میز قدرت و مسئولیتش هم به همان زبان سخن می گوید تا بگوید که من همان آدم هستم و میز لهجه و پایگاه مردمی من و تعهدم نسبت به رأی دهندگان را از یادم نبرده است.

هفتم) با کتابت مصوبات شورای شهر به زبان محلی، قدمی در راه تقویت و محافظت از زبان لکی، که سهم قابل توجهی در ادبیات و موسیقی لرستان و منطقه دارد برداشته می شود چرا که از میان رفتن زبان مردم به منزله تخریب موسیقی، هنر بومی، فرهنگ و هویت آن هاست و معلوم نیست خلأیی که پس از نابودی موسیقی بومی ما ایجاد می شود (و شده است) با چه پدیده های فرهنگی پر خواهد شد.

در نهایت و به نظرم از همه مهمتر

در شرایط کنونی ایران استفاده از فارسی (ولو با هر زور و هزینه ای که داشته باشد) چنان طبیعی و منطقی به نظر می رسد که سخن گفتن به زبان خود مردم شهر، در شورای همان شهر، غیر منطقی، غیر طبیعی و مورد سوال است، اما…

باید از او که سوال می کند "استفاده از زبان لکی در شورای شهر الشتر چه فوایدی دارد" پرسید  که اساسا "چه دلیلی وجود دارد که گویش رایج و رسمی شورای یک شهر، گویشی غیر از گفتار معمولی خود مردم آن باشد؟"  و به عبارت دیگر این که زبان رسمی شورای شهر الشتر "لکی" نباشد چه فوایدی دارد؟