قوم غمناک/ مهدی دوست محمدی
در خانواده ای که در آن سرپرست، فاقد درآمد لازم برای امرار معاش است و سایر اعضای خانواده نیز فاقد شغل و درآمد حداقلی هستند، آیا مجالی برای درست اندیشیدن و اتخاذ تصمیم صحیح وجود دارد؟
_________________
قوم غمناک
مهدی دوست محمدی
_________________
ما قوم غمناکی هستیم/ که سرنای سور هم/ برایمان پیام آور مرگ است/ ما زاده شده ایم برای گریستن/ و هیچ رودخانه ای/ اندوه ذاتی مان را/ با خود نخواهد برد…
____________________________
قلم ها و دهان های بسیاری مصائب و مشکلات مختلف شهرستان کوهدشت را در طول سالیان متمادی در رسانه های مختلف منعکس کرده و جار کشیده اند. نوشتارها و مطالبی در قالب های متفاوت. خبرنگاران و روزنامه نگاران از طریق رسانه های در اختیار، کارگردانان و مستندسازان از دریچه ی دوربین هایشان، شاعران و نویسندگان در شعرها و نوشته هایشان، عکاسان و طراحان در آثارشان، سخنرانان و خطیبان در نطق هایشان و ..
اما چرا کوهدشت؟ آیا فقط کوهدشت است که در باتلاق محرومیت گرفتار آمده و فریادرسی نیست تا دستانش را بگیرد؟ همه می دانیم که چنین نیست و در دیگر شهرهای استان لرستان و سایر استان های کشور نیز شاهد محرومیت هایی نسبی هستیم. محرومیت ها و مشکلاتی از جنس فقر، بیکاری، اعتیاد، خودکشی و … در همسایگی ما در استان های کرمانشاه و ایلام نیز به خصوص در برخی مناطق، مردم با مشکلاتی از این دست، دست و پنجه نرم می کنند.
اما از نظر ما عمق محرومیت کوهدشت به مراتب بیشتر از این نقاط است و نیازمند نگاه و توجهات ویژه تر است.
این نظر زمانی تقویت می شود که ما شاهد سیر نامشخص و در برخی موارد قهقرایی در روند توسعه ی شهرستان هستیم.
متأسفانه بعد از این همه بحث و جدل و به چالش کشیدن مسئولین و بررسی مسائل در طی سالیان اخیر همچنان می بینیم که مسائل اصلی زندگی مردم، آرامش شهروندان، توجه به اقتصاد و صنعت و خیل عظیم جوانان بیکار در این شهرستان همچنان در حاشیه بوده و کمترین توجهی به آن ها نمی شود. هنوز هم سیاست بازی و حاشیه کاری شغل هر روزه ی سیاستمداران و مسئولان است و گویا مهری ازلی بر چشم ظاهر و باطنشان خورده که نمی توانند دست از این مسائل بی اثر به حال شهر بردارند. آیا نمی بینند یا نمی دانند که هر روزه تعداد قابل توجهی از جوانان پاک و معصوم این دیار از دردها و مشقت های زندگی امروز به ستوه آمده و به انحاء مختلف دست به خودکشی می زنند.
همین چند روز پیش بود که در یکی از مناطق شهر به طور هم زمان در یک روز چند نفر از این جوانان که در میان آنان یک فارغ التحصیل مهندسی بود دست به خودکشی زدند.
یقین دارم که می بینند و می دانند اما خود را به کوچه ی جهل زده اند که مبادا خاطرشان مکدر شود و مجبور باشند که اندکی از اوقات فراغتشان را خرج خلق الله کنند.
چه اتفاقی افتاده است؟ گره کار کجاست؟
برخی معتقدند که فقر و بیکاری موجب شده است که مردم سطح توقع و شیوه ی انتخاب مسئولینشان را بر اساس خواسته های شخصی و سطحی خود تنظیم نموده و متوجه نباشند که از این طریق چه لطماتی به خود و آینده ی شهر و فرزندانشان وارد می کنند. این نظر در نگاه اول منطقی و صحیح به نظر می رسد، اما خالی از ایراد نیست. در خانواده ای که در آن سرپرست، فاقد درآمد لازم برای امرار معاش است و سایر اعضای خانواده نیز فاقد شغل و درآمد حداقلی هستند، آیا مجالی برای درست اندیشیدن و اتخاذ تصمیم صحیح وجود دارد؟
به زعم نگارنده مسئولیت این مشکلات در وهله ی اول متوجه مسئولین بی کفایتی ست که عمر مسئولیتشان را به جای خدمت و تلاش برای رفع محرومیت این دیار از مجاری قانونی، صرف نزاع ها و کشمکش های سیاسی، باندبازی، لابی گری، عزل و نصب های بی منطق و به دور از شایسته سالاری، قدرت طلبی و منفعت طلبی خود کرده اند. اکنون قریب به دو ماه است که ذهن و زبان شهروندان و کارکنان ارگان های مختلف مشغول حواشی انتخابات چهارمین دوره ی شورای اسلامی شهر است. زمانی که با عملکرد بهتر در روند برگزاری انتخابات می توانست صرف پیگیری موضوعات اصلی و مهم زندگی مردم شود. اما اگر دقیق تر بنگریم و خود نیز دچار سطحی نگری نشویم، بخشی از این مشکلات نیز ناشی از نوع نگاه خود شهروندان به مسائل است. متأسفانه شاهد هستیم که بخش عظیمی از قشر تحصیل کرده ی ما نیز وارد این بازی های کثیف شده و مزورانه به دنبال منافع شخصی شان هستند. بخشی دیگر از این عزیزان نیز هیچگونه تحرکی از خود نشان نداده و منتظر دستی از غیب هستند که آن ها را بر کرسی مسئولیتی، مقامی، منصبی و حتی شغل کاذبی بنشاند. اگر نوع نگاه تحصیل کردگان ما به زندگی تغییر نکند و اگر ایشان در قبال مردم و آینده ی دیارشان احساس مسئولیت نکنند هیچ کاری به سرانجام نرسیده و هیچ زخمی التیام نخواهد یافت. علی رغم عمق محرومیت ها این شهر از نظر شخصیت های علمی، فرهنگی، هنری، سیاسی و … در طراز بسیار بالایی ست، اما این عزیزان تا کنون چندبار رسماً و قانوناً در جهت مطالبات عمومی از خود حرکتی مفید و واقعی نشان داده اند؟ آیا می دانند که آثار غنی باستانی و تاریخی موطنشان فاقد حتی یک تابلوی راهنما هستند؟ بعد از بازدیدی که به همراه دوستان خبرنگار از غار بتخانه داشتیم متوجه شدیم که درصد بسیار بالایی از مردم خود کوهدشت هم از وجود این جاذبه ی بسیار زیبای گردشگری بی خبرند! نگاره های میرملاس و هومیان هم چنان در آتش بی توجهی می سوزند، جنگل های بلوط با سرعت فزاینده ای در حال نابودی هستند، آمار مهاجرت نخبگان به شهرهای دیگر به شدت افزایش یافته است، منابع زیرزمینی به کلی مغفول مانده اند، ضعف شدید خدمات بهداشتی و درمانی امنیت جانی شهروندان را به شدت تهدید می کند، خشکسالی ها جان مزارع و باغات را به لب رسانده است، مشکل آب آشامیدنی هنوز هم درد برخی از روستاهای ماست، هیچ صنعت قابل اعتنایی در شهرستان وجود ندارد و هزار درد نگفته ی دیگر…
دردیام سختو سنگینهههههههه.مهدی جان از امنیت هم میگفتی
[پاسخ]
غم بر سر غم ریخته اینجا که منم…
درود مهدی جان
[پاسخ]
دردیست در دلم که گر از پیش آب چشم ** بردارم آستین برود تا به دامنم
دردمون تازه شد وآنقدر فضای زندگیمان در این شهر چونان مرداب مانده و گندیده است وقتی دردهایمان ” تازه “میشود تکانی میخوریم وتازه میشویم!و همین هم خوب است…
سپاس از قلم دردمندتان جناب دوست محمدی عزیزکه دردمان را تازه کردی!بازم ازین کارا بکنید..
[پاسخ]
با سپاس از جناب آقاي دوست محمدي به خاطر انعكاس دردهاي شهر كوهدشت.
فكر كنم همهي ما مقصريم. من امسال براي اولين بار در كوهدشت به عنوان كابر رايانه سر صندوق راي بودم و ديدم كه متدينين دزدي كردند، تحصيل كردهها دزدي كردند، پيران، جوانان و حتي كساني كه هنوز به سن قانوني نرسيده بودند دزدي كردند. و اين درد بزرگي است كه خشت اول انتخاب يك مسؤول كه با دزدي بنا نهاده شد تا ابد او رشوهخوار و دزد و بي مسؤوليت حكومت خواهد كرد.
اي كاش مردم همديگر را فراموش نكنند. در اين صورت خيلي چيزها درست ميشود. اما در كوهدشت بجز تعداد قليلي، هر كه را ديدم با تمام و جود در تلاش براي جمع كردن راي دزدي بود.
جالب است كه بازندهها هم معترض بودند! در حالي كه من ميدانم كه آنها هم بجز تعداد قليلي تا توانستند دزدي كردند!!!!!!!!!
متاسفانه در شهري كه خدايي ناكرده مانند معاويه و يزيد از مردم بيعت بگيرند. پناه برخدا
[پاسخ]
آقای دوست محمدی …
ضمن عرض سلام و احترام به خدمت شما بنده به عرض می رساند اصلا ما قوم غمناکی نیستیم.
داداش من شما تشریف ببرید توی بعضی خونه ها اینا نون نیست بخورن ولی کارایی می کنن که بنده از خنده روده بر میشم…
مثلا چی؟
همین دیروز دیدم که یه بچه به پدرش فحش … میده و میگه ” آخه مردک میری دور میدون کارگری کار می کنی هیچی گیرت نمیاد اون وقت میایی خونه دست میکنی توی لونه ی مرغا بین این همه مرغ تخم مرغ مرغی رو که ماله منه می دزدی؟” دعواشون هم چنان بالا گرفت که کارشون به کلانتری هم کشید. خدایی این خنده دار نیست؟ ما می تونیم بخندیم به مشکلاتمون بستگی به نوع دیدمون داره. مهدی جان بهتره دیدت رو عوض کنی عزیز اینجا یعنی کوهدشت کمیک ترین شهر دنیاست چون هر روز می تونی مچ هزاران بابا رو توی لونه ی مرغ در حین دزدیدن تخم مرغ بگیری…
[پاسخ]
اینجا انگار همه راضی اند… راضی اند به نداری…، به بی مسئولی!
خدایی کجای مسئولین ما به مسئول شبیه است…
درد مهدی… درد چیزی ست که این مردم به آن خو گرفته اند… انگار جزئی از وجودشان شده… انگار اگر نباشد نمیتوانند… انگار باید بد انتخاب کنند، بد رای بدهند، بد زندگی کنند و…
حرف زیاد است مهدی، اما افسوس که نایی برای نوشتن نمانده…
[پاسخ]
با عرض سلام خدمت آقای دوستی، دوست عزیر و مهربان
چند روز پس از این که در فاصله ای کوتاه این چند جوان دست به خودکشی زدند که البته خودکشی از منظر شرع و عرف هیچ توجیهی ندارد و همچنین قابل دفاع نیست، با چندین نفر از افرادی که به اصطلاح دغدغه ی کمک در راه خیر به افراد آن منطقه را داشتند و درخواست کمک به مسجد آن محله را داشتند، سر صحبت را باز کردیم که متاسفانه همگی به اتفاق بر این عقیده بودند که توقع بالا باعث شده که این افراد دست به خود کشی بزند. آخر کسی نیست که بگوید کم کاری مسئولین و قفدان بستر ها و زیرساخت های توسعه در این شهر هم یکی از علل عمده ی این فاجعه ها است. بعلاوه، اگر سایت های خبری و جراید این اخبار ناگوار را انعکاس دهند، شاید وجدان مسئولین بیدار شده، تلنگوری بخورند و چاره ای بیندیشند. با تشکر
[پاسخ]