نه در کابينه يازدهم و نه در استانداري نشاني از لرستان نيست
حسن روحاني با حمايت هاشمي رفسنجاني و خاتمي توانست در کوتاه ترين فرصت و دراولين دور انتخابات رياست جمهوري برنده ميداني باشد که مردم لرستان خلاف نظر برخي ازبزرگان و نمايندگانش حمايت و رأي قابل توجهي را به دولت اميد و تدبير دادند. شنيده ها وگمانه زني هاي مختلف رسانه ائي و تيمبندي دولت و […]
حسن روحاني با حمايت هاشمي رفسنجاني و خاتمي توانست در کوتاه ترين فرصت و دراولين دور انتخابات رياست جمهوري برنده ميداني باشد که مردم لرستان خلاف نظر برخي ازبزرگان و نمايندگانش حمايت و رأي قابل توجهي را به دولت اميد و تدبير دادند. شنيده ها وگمانه زني هاي مختلف رسانه ائي و تيمبندي دولت و کارگروه هاي مختلف نشان از آن دارد که لرستان درهيچ جاي اين تقسيم و دسته بنديهاي دولت يازدهم قرارنگرفته است. لرستاني که همواره عاقل تراز بسياري اشخاص و مديران استاني و ملي حرکت نموده ودرصدد تحکيم بنيانهاي مردمسالاري تاپاي جان ايستاده اند.
بر اساس گزارش سرويس سياسي بيان لر، در ادوار گذشته نيز بدليل عدم تمرکز وموقعيت شناسي و درک صحيح نيروهاي سياسي و مطرح استان کمترين سهم را در دولتها داشته ايم تا جائيکه حتي قدرت چانهزني براي انتخاب يک استاندار بومي و توانمند را از دست داده ايم.
در صورتيکه نخبگان، نمايندگان،احزاب، نماينده وليفقيه و موثريت اجتماعي و رسانهائي استان مشترکا و براساس نيازهاي واحدها و رفع موانع استان در دولت يازدهم به يک حس همگرائي واحد نرسند بعيد به نظرمي رسد که تحول و تغييري اساسي درآينده اقتصادي،سياسي،اجتماعي وفرهنگي لرستان رخ دهد. ليست زير که ازمطرحين دولت يازدهم هستند شاهد مثالي براي اين مدعاست.
محمد باقر نوبخت: معاون پژوهشهاي اقتصادي مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام که سالهاست با حسن روحاني کار مي کند. وي متولد 1329 بوده و دکتري تخصصي مديريت از دانشگاه آزاد اسلامي تهران، دکتري تخصصي اقتصاد از دانشگاه Paisley, U.K، دوره بعد از دکتري در توسعه اقتصادي از مرکز مطالعات کاربردي CASIN (ژنو، سوئيس) جزو سوابق تحصيلي اوست.
حسين فريدون: او برادر حسن روحاني، رئيس جمهور منتخب است. وي در اوايل پيروزي انقلاب فرماندار نيشابور و بعد مدتي فرماندار کرج بود، سپس سفير جمهوري اسلامي ايران در مالزي شد و چند سال هم از سفراي ج.ا.ا در سازمان ملل متحد در نيويورک بود و هم اکنون به عنوان مشاور وزير امور خارجه فعاليت ميکند. خبرها حاکي از آن است که حسين فريدون مسئوليت دفتر رئيس جمهور دولت يازدهم را بر عهده خواهد داشت.
علي ربيعي: از او به عنوان يکي از گزينه هاي احتمالي وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعي ياد مي شود. وي مشاور مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام مي باشد و جزو نويسندگان و مترجمان کشور و همچنين عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور است.
محمد جواد ظريف: وي که از سال 2001به مدت پنج سال نمايندگي دائم ايران در سازمان ملل متحد را بر عهده داشته است، در دوران حساسي از تاريخ ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران، جاي خود را به معاون وزير اقتصاد و دارايي محمد خزايي داد . او فارغ التحصيل دانشگاه دنور در ايالات متحده آمريکا در رشته حقوق بين الملل است و درحال حاضر به عنوان هيئت علمي دانشکده روابط بين الملل فعاليت مي کند. آقاي ظريف پيش ازاين معاون حقوقي وبين المللي وزارت امور خارجه (بين سالهاي ??-??)، دستيار ارشد وزير امور خارجه ومعاون بين الملل دانشگاه آزاد اسلامي بوده است. وي همچنين در سال 90 به عنوان مشاور عالي اتاق ايران در حوزه بين الملل منصوب شد.
حسام الدين آشنا: حسام الدين آشنا متولد سال 1342 در تهران است؛ او در سال 1371 کارشناسي ارشد معارف اسلامي و تبليغ را دريافت کرد و پايان نامه خود را با عنوان فرهنگ و تبليغات حکومتي در ايران ارايه کرد. او همچنين در سال 1382 موفق به اخذ دکتراي فرهنگ و ارتباطات شد و عنوان رساله دکتري وي نيز فرهنگ، ارتباطات و سياست خارجي و ديپلماسي فرهنگي آمريکا در ايران 1332 تا 1357 بوده است. حسام الدين آشنا فردي است که نقش قابل توجهي در حضور رسانه اي حسن روحاني ايفا کرد. برخي منابع رسانه اي عنوان مي کنند که طراحي، رنگ بندي و تصوير سازي کليد حسن روحاني از سوي آشنا صورت گرفته است تا برندسازي جديدي در عرصه رقابت هاي انتخاباتي داشته باشد. حتي او در توليد محتواي مستند انتخاباتي حسن روحاني نيز نقش پررنگي داشته است. بر اين اساس حسام الدين آشنا از مشاوران «امام صادقي» حسن روحاني و يکي از ژنرال هاي تيم او به شمار مي رود.
اکبر ترکان: مدير گروه پژوهشي امور زيربنايي مجمع تشخيص مصلحت نظام، متولد سال 1333 است. دکتري مديريت،کارشناسي مهندسي مکانيک دانشگاه صنعتي شريف و کارشناسي ارشد مديريت – مرکز آموزشي مديريت دولتي از سوابق تحصيلي اوست. در سوابق کاري وي نيز وزارت نفت – معاون وزير ، مدير عامل شرکت نفت و گاز پارس 88-1380، سازمان گسترش و نوسازي صنايع – رئيس هيئت عامل 80-1376 وزارت راه و ترابري – وزير 76-1372، وزارت دفاع – وزير 72-1368، سازمان صنايع دفاع – مديرعامل و رئيس هيئت مديره 68-1364، استاندار هرمزگان 64-1362، استاندار ايلام 62-1360، جهاد سازندگي لرستان – مسؤول استان لرستان 60-1358 وجود دارد.
سيد محمود علوي: عضو مجلس خبرگان رهبري از افراد نزديک به حسن روحاني است که به عنوان يکي از اصلي ترين گزينه هاي وزارت کشور دولت يازدهم مطرح است.
محمد رضا نعمت زاده: محمدرضا نعمتزاده در سال 1324 در تبريز به دنيا آمد. در تهران در مدرسه جامعه تعليمات اسلامي به نام «سيدجعفري» و بعد در دبيرستان «فياضي» تحصيل کرد. 2 سال آخر را در دبيرستان علوي گذراند و فارغالتحصيل شد. تحصيلات دانشگاهي را به دليل رشتهاي که علاقهمند بود (مهندسي محيط زيست) در آمريکا گذراند و از دانشگاه برکلي ليسانس گرفت. يک مقدار از فوقليسانس را هم در رشته مديريت صنعتي دانشگاه کاليفرنيا خواند ولي سال آخر بود که به ايران برگشت و در ايران مشغول کارهاي صنعتي شد. مسووليت او در کسوت مديرعامل شرکت ملي پالايش و پخش فرآوردههاي نفتي شايد به دليل اهميت فوقالعاده موضوع سهميهبندي بنزين، از تمام فعاليتهاي او نمود بيشتري پيدا کرد.
علي يونسي: وي وزير اطلاعات دولت اصلاحات بود که از دولت نخست خاتمي جايگزين دري نجفآبادي شد و در حال حاضر معاونت فقهي و حقوقي رئيسجمهور منتخب ملت در مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام را برعهده دارد و رئيس کارگروه سياسي- امنيتي است.
اميرحسين زمانينيا: وي مديرکل سياسي بينالمللي وزارت خارجه در دولت اصلاحات بود و هماکنون مشاور امور بينالملل روحاني به شمار ميرود.
محمدرضا صادق: وي که در جلسه ديروز رييسجمهور منتخب با مجلس از ديگر همراهان روحاني بود، تا قبل از پيوستن به تيم مشاوران حسن روحاني از مشاوران آيتالله هاشمي رفسنجاني بود که پس از ثبت نام رئيسمجمع تشخيص مصلحت نظام در انتخابات رياستجمهوري سمت معاون تبليغات و هماهنگي وي را گرفته بود.
مرتضي بانک: وي فرمانده سپاه استان کرمان در سال 60 و معاون اداري و مالي وزارت کار در سالهاي 62 و 63بود. بانک همچنين مديرکلي سياسي اروپاي شرقي و مديرکلي آسيايشرقي و اقيانوسيه وزارت خارجه را در کارنامه دارد و از سال 64 تا 73، از سوي دولت وقت بعنوان استاندار کرمان انتخاب شد. بانک از سال 76 بارديگر به وزرات امور خارجه بازگشت و مدتي در اين وازتخارنه فعاليت ميکرد. مرتضي بانک در انتخابات رياست جمهوري معاون فرهنگي،اجتماعي ستاد انتخاباتي حسن روحاني بود و هم اکنون با رئيس جمهور منتخب همکاري مي کند.
محمود واعظي: وي معاون پژوهشهاي سياست خارجي مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو شوراي مرکزي حزب اعتدال و توسعه است. واعظي در سال 58 تا 65 مديرعامل شرکت مخابرات ايران بود و در سال 65 با سمت مشاور وزير خارجه وارد اين وزارتخانه شد و در کنار علياکبر ولايتي وزير خارجه وقت قرار گرفت. واعظي يکسال پس از ورود به وزارت خارجه و از سال 66 رئيس ستاد روابط اقتصادي خارجي شد و تا 68 اين سمت را عهدهدار بود و از آن به بعد تا انتهاي دولت سازندگي معاون سياسي اروپا و آمريکا وزارت امور خارجه بود. وي در دو سال ابتدايي دولت اصلاحات نيز معاون اقتصادي کمال خرازي در وزارت امور خارجه بود.
علي عسگري: وي مشاور و رابط پارلماني مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلت نظام است. علي عسگري نماينده مردم مشهد در دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي بود ودر جريان انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در ليست صداي ملت سعي داشت تا جزو 30 نماينده تهران باشد که از حضور در مجلس بازماند.
محمد نهاونديان: وي رئيس فعلي اتاق بازرگاني، صنايع، معادن و کشاورزي ايران است. نهاونديان معاون اقتصادي شوراي عالي امنيت ملي را در زمان علي لاريجاني بر عهده داشت و در دورههايي معاون وزارت بازرگاني بوده است. نهاونديان همچنين مسئوليت کميته اقتصادي ستاد انتخاباتي لاريجاني در انتخابات رياست جمهوري سال 84 و مسئوليت کارگروه اقتصادي ستاد انتخاباتي علياکبر ولايتي در انتخابات رياست جمهوري يازدهم را در کارنامه دارد و همچنين در مستند دوم انتخاباتي حسن روحاني حضور داشت.وي همراه با محمدباقر نوبخت در کميته اقتصادي رئيسجمهور منتخب مشغول به کار است. نهاونديان علاوه بر تحصيلات حوزي، دکتراي اقتصاد خود را از آمريکا گرفته است. وي در دولت دوم اصلاحات مشاور اقتصادي خاتمي بود. رئيس مرکز ملي جهاني شدن، رييس مرکز بررسي براي الحاق به سازمان تجارت جهاني و رئيس شوراي اقتصادي سازمان صدا و سيما از ديگر مسئوليتهاي وي بوده است.
محمد شريعتمداري: وي در دولت شهيد رجايي معاون امور انقلاب بود و همکاري با آيتالله محمدي ري شهري براي تشکيل وزارت اطلاعات و تصدي معاونت اقتصادي اين وزارتخانه را در کارنامه دارد.وي از جمله مؤسسان جمعيت دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي بود که در انتخابات 76 از نامزدي آيتالله ري شهري حمايت کرد و پس از روي کار آمدن دولت اصلاحات نيز، تعطيل شد.شريعتمداري در حال حاضر مشاور دفتر مقام معظم رهبري و عضو شوراي راهبردي سياست خارجي و البته رئيس کميسيون اقتصادي اين شوراست و در دهه 60 مسئوليت نظارت و حسابرسي دفتر رهبري را بر عهده داشت و دو دوره نيز، وزير بازرگاني دولت محمد خاتمي بود و در دوران وزارتش نماينده تامالاختيار دولت در الحاق به سازمان جهاني تجارت بود.وي در مقطعي نيز به عنوان نماينده ويژه رئيس جمهور براي حل مسائلي که بين دولت، قوه قضائيه، مجلس و شوراي نگهبان ايفاي نقش کرد و از سال 1373 پس از 3 سال عضويت در هيئت امناي ستاد اجرايي فرمان امام (ره)، با حکم رهبر معظم انقلاب، رياست اين ستاد را بر عهده گرفت.شريعتمداري در روز دوازدهم دي ماه 1391 براي ورود به عرصه رياست جمهوري يازدهم اعلام آمادگي و شعار خود را نيز دولت اعتدال عنوان کرد، اما صلاحيت او از سوي شوراي نگهبان احراز نشد.
محمد فروزنده: وي وزير دفاع و پشتيباني نيرويهاي مسلح در دولت دوم اکبر هاشمي رفسنجاني بود. فروزنده با حکم رهبر معظم انقلاب رئيس بنياد مستضعفان و جانبازان است و سابقه عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام را داراست.
اسحاق جهانگيري: نماينده دوره دوم و سوم مجلس، استاندار اصفهان، وزير صنايع و معادن دولت خاتمي اسحاق جهانگيري وزير صنايع دولت و معادن دولت اصلاحات نيز از جمله سوابق اسحاق جهانگيري به شمار مي رود. وي يکي از اصلي ترين گزينه هاي وزارت صنعت يا وزارت نفت دولت روحاني مي باشد.
گروه سیاسی بیانلر
نهاوندیان که لره
البته لر همدان ولی به هر حال لره
[پاسخ]
رضا جایدری: «لرها در گذشته، هم ثروتمند بودند هم نیرومند و هم مغرور، اما امروزه برای آنها فقط غرورشان باقی مانده است.» (ویلیام داگلاس، سرزمین شگفتانگیز، ص۱۵۹٫)”سفر سال ۱۳۲۸ به لرستان” یکشنبه، ۳۰ آبان ۱۳۸۶، ساعت ۲۱: شبکهی دوم سیما را به نظاره نشستهایم. در برنامهای با نام پلی به گذشته با مضمون تاریخ معاصر ایران، خسرو معتضد به اظهار فضل میپردازد! در این بین، مطالب کذبی که در مورد تاریخ لرستان نقل میکند نیز شنیدنی است. بادی به غبغب انداخته و میفرماید:« لرها در گذشته از ماشینهایی که قصد عبور از خاکشان را داشتهاند حق علفچر میگرفتهاند و به حکام، مالیات نمیدادهاند! جالب این که از هر ماشین به صرف این که ۴ چرخ دارد، ۴ برابر مالیات میستانیدهاند!» جناب دکتر در این لحظه از برنامه سگرمههایش را درهم میکند و با قیافهای حق به جانب میافزاید:«قرار شده تاریخ ایران را بیغل و غش برای شما نقل کنم، لذا از گفتههای من ناراحت نشوید و به کسی برنخورد!» بعد ادامه میدهد:« امیراحمدی در کتاب خاطراتش همهی این چیزها را گفته و آورده که: چون سران قبایل و طوایف لرستان از ماشینها باج گرفته، راهزنی میکردند و به دولت مرکزی مالیات نمیدادند، لذا نظامیان به بهانهای ۱۴ نفر از سران آنها را فریب داده و فکر کنم در خرمآباد توسط حسینآقا خزایی که بعد از امیراحمدی امیرلشکر غرب بوده، آنها را اعدام میکنند.» همگان به خوبی میدانند همان رضاخانی که معتضد او را “پالانی” میداند در آبان ۱۳۰۷ جادهی سراسری لرستان به خوزستان را افتتاح نمود و واقعهی اعدام ۱۳ نفر (و نه ۱۴ نفر) سران عشایر لرستان که در شهریور ۱۳۰۴ یعنی ۴ سال قبل و آنهم در بروجرد و نه در خرمآباد به وقوع پیوسته است، یعنی زمانی که اتومبیلی در لرستان وجود نداشته که غارت شده باشد و مالیات علفچر بدهد، چون اصولاً در آن دوران جادهای نبوده که اتومبیلی در آن به تردد بپردازد. چند اتومبیلی هم که در حدود سال ۱۳۰۲ وارد لرستان شدند به نظامیان و حکام دولتی اختصاص داشتند و احدی را یارای تعدی و تعرض به سرنشینان آنها نبود. در ثانی اصلاً اعدام این افراد ربطی به مالیات علفچر نداشت و به دلایل دیگر صورت پذیرفت. فقط بدنامی مرگ عبدالهخان امیرطهماسبی به سال ۱۳۰۷ در گردنهی رازان باعث چنین توهمی شده است. گویا جناب معتضد، سنگنوشتهی خرمآباد مربوط به قرن پنجم هجری را که در آن به مالیات علفچر اهالی شاپورخواست(خرمآباد) اشاره نموده با خوانین ۸۰۰ سال بعد ترکیب نموده و آشی پخت که برای عدهای یک وجب روغن داشت! در چنین شرایطی است که معتضد ادعای تاریخدانی دارد و چنین از تاریخ نادانسته با آب و تاب سخن میراند. حال باید از مسؤولین صداوسیما پرسید که شما چرا چنین کسی را کارشناس تاریخ میکنید که بدون تحقیق کافی هموطنان خود را زیر سؤال میبرد؟! جناب معتضد! چرا و به چه دلیل تنها در این مورد خاص، کتاب خاطرات امیراحمدی را ملاک قرار میدهید و به آن استناد میکنید که لرها چنین بودند و چنان کردند، حال آنکه هویت امیراحمدی و اربابش رضاخان و عناد آنان با لرستان بر همگان آشکار است؛ مگر اینان به لرستان کم ستم کردهاند که حال، حضرتعالی خاطرات قصاب لرستان را معیار تاریخ لرستان و ایران قرار میدهید؟ اگر این برنامه برای اثبات خیانتکاری رضاخان و مزدورانش است، همگان می دانند که لرستان، قربانی مبارزه با رضاخان بوده است، حال چرا باید فقط خاطرات وی دربارهی تاریخ لرستان ملاک قضاوت شما قرار گیرد؟ و بهای آن را هم فقط مردم لرستان بپردازند؟! آیا تاریخ ایران تنها آن چیزی است که امیراحمدی در کتاب خاطراتش ذکر کرده و شما به آن استناد میکنید؟ خیر! جناب معتضد ما هم تاریخ میدانیم! به خصوص تاریخ آباء واجدامان را. آن چه را شما در کتابها خواندهاید پدران ما به چشم خود دیدهاند… هزاران نفر در لرستان چون من میدانند که در طول حکومتهای گذشته، چه خیانتها و کوتاهیهایی که در حق لرستان و مردمانش صورت نگرفته است و این کملطفی از ۹۵۰ سال پیش که نام لر در تاریخ وجود دارد تا به امروز ادامه داشته و همیشه به طرق مختلف در حق لرها اجحاف شده است. اگر دیروز صفویه و افشاریه اجداد ما را در صف اول میدانهای جنگ، سپر ایران و ایرانی میکردند، اگر قاجاریه ما را به جان هم انداخته و بیسواد نگه میداشتند تا برای کتابهای شما دزد سرگردنه شویم و اگر امثال امیراحمدی و رضاخان در نوشتهها و گفتههایشان، خود را فرشتهی نجات ما از ضلالت دانستند، به این دلیل بود که از سادگی و نجابت قوم من سوءاستفاده کردند. شما امروزه ما لرها را حتی به گدایی حق خود نیز قبول ندارید! من به جای واژهی نجابت برای قومم از لفظ بیلیاقت استفاده میکنم و گرنه در مقابل این همه توهین، طور دیگری باید برخورد میکردند. سریال تلویزیونی میسازید، دیواری کوتاهتر از مردم این خطه پیدا نمیکنید و لهجهی آنها را به سخره میگیرید، تبلیغ تلویزیونی میسازید، به همین گونه رفتار میکنید. کاریکاتور و جدولهای نشریاتتان را با متلک به قوم همیشه مظلوم و محروم لر آذین میبندید. امروز نیز که تاریخ میسازید، از لرها با آن چه که خودتان ساختهاید یاد میکنید. من نمیگویم دوران قاجار در لرستان یاغی و گردنهگیر وجود نداشته است بلکه میگویم لرستان در آن دوران اگر ۷۰۰ هزار جمعیت داشته است، حداکثر ۱۰۰۰ نفر از آنها به دلیل ظلم حکام قاجار و پهلوی این کاره بودهاند که خود لرستانیان نیز از کردار همان عدهی قلیل به تنگ آمده بودند، گذشته از اینها، از این قماش آدمها در سراسر ایران هم یافت میشده و اختصاص به لرستان نداشتهاند. چطور شما مو را از ماست بیرون میکشید اما نیمهی پر لیوان تاریخ لرها و لرستان را هیچگاه نمیبینید؟ مگر لرهای بختیاری در جریان مشروطه کم مایه نهادند که از امثال ستارخان و باقرخان یاد میشود ولی از لرها نه؟ شایسته نیست بر امثال شما که به بهای اندک وجدان خویش و تاریخ ایران را به حراج میگذارید، نام محقق و مورخ نهند… آیا جفا در حق لر و لرستانی نیست که در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی اینگونه در رسانهی ملی مورد بدگویی و اهانت قرار گیرند؟
[پاسخ]
رضا جایدری: «لرها در گذشته، هم ثروتمند بودند هم نیرومند و هم مغرور، اما امروزه برای آنها فقط غرورشان باقی مانده است.» (ویلیام داگلاس، سرزمین شگفتانگیز، ص۱۵۹٫)”سفر سال ۱۳۲۸ به لرستان” یکشنبه، ۳۰ آبان ۱۳۸۶، ساعت ۲۱: شبکهی دوم سیما را به نظاره نشستهایم. در برنامهای با نام پلی به گذشته با مضمون تاریخ معاصر ایران، خسرو معتضد به اظهار فضل میپردازد! در این بین، مطالب کذبی که در مورد تاریخ لرستان نقل میکند نیز شنیدنی است. بادی به غبغب انداخته و میفرماید:« لرها در گذشته از ماشینهایی که قصد عبور از خاکشان را داشتهاند حق علفچر میگرفتهاند و به حکام، مالیات نمیدادهاند! جالب این که از هر ماشین به صرف این که ۴ چرخ دارد، ۴ برابر مالیات میستانیدهاند!» جناب دکتر در این لحظه از برنامه سگرمههایش را درهم میکند و با قیافهای حق به جانب میافزاید:«قرار شده تاریخ ایران را بیغل و غش برای شما نقل کنم، لذا از گفتههای من ناراحت نشوید و به کسی برنخورد!» بعد ادامه میدهد:« امیراحمدی در کتاب خاطراتش همهی این چیزها را گفته و آورده که: چون سران قبایل و طوایف لرستان از ماشینها باج گرفته، راهزنی میکردند و به دولت مرکزی مالیات نمیدادند، لذا نظامیان به بهانهای ۱۴ نفر از سران آنها را فریب داده و فکر کنم در خرمآباد توسط حسینآقا خزایی که بعد از امیراحمدی امیرلشکر غرب بوده، آنها را اعدام میکنند.» همگان به خوبی میدانند همان رضاخانی که معتضد او را “پالانی” میداند در آبان ۱۳۰۷ جادهی سراسری لرستان به خوزستان را افتتاح نمود و واقعهی اعدام ۱۳ نفر (و نه ۱۴ نفر) سران عشایر لرستان که در شهریور ۱۳۰۴ یعنی ۴ سال قبل و آنهم در بروجرد و نه در خرمآباد به وقوع پیوسته است، یعنی زمانی که اتومبیلی در لرستان وجود نداشته که غارت شده باشد و مالیات علفچر بدهد، چون اصولاً در آن دوران جادهای نبوده که اتومبیلی در آن به تردد بپردازد. چند اتومبیلی هم که در حدود سال ۱۳۰۲ وارد لرستان شدند به نظامیان و حکام دولتی اختصاص داشتند و احدی را یارای تعدی و تعرض به سرنشینان آنها نبود. در ثانی اصلاً اعدام این افراد ربطی به مالیات علفچر نداشت و به دلایل دیگر صورت پذیرفت. فقط بدنامی مرگ عبدالهخان امیرطهماسبی به سال ۱۳۰۷ در گردنهی رازان باعث چنین توهمی شده است. گویا جناب معتضد، سنگنوشتهی خرمآباد مربوط به قرن پنجم هجری را که در آن به مالیات علفچر اهالی شاپورخواست(خرمآباد) اشاره نموده با خوانین ۸۰۰ سال بعد ترکیب نموده و آشی پخت که برای عدهای یک وجب روغن داشت! در چنین شرایطی است که معتضد ادعای تاریخدانی دارد و چنین از تاریخ نادانسته با آب و تاب سخن میراند. حال باید از مسؤولین صداوسیما پرسید که شما چرا چنین کسی را کارشناس تاریخ میکنید که بدون تحقیق کافی هموطنان خود را زیر سؤال میبرد؟! جناب معتضد! چرا و به چه دلیل تنها در این مورد خاص، کتاب خاطرات امیراحمدی را ملاک قرار میدهید و به آن استناد میکنید که لرها چنین بودند و چنان کردند، حال آنکه هویت امیراحمدی و اربابش رضاخان و عناد آنان با لرستان بر همگان آشکار است؛ مگر اینان به لرستان کم ستم کردهاند که حال، حضرتعالی خاطرات قصاب لرست
[پاسخ]