هاینر کو باوه؟! / مهدی دوست‌محمدی

اشاره: چامه‌ای که در زیر می‌آید نجوای آرام، عاشقانه و اندوه‌زای دوست شاعرمان جناب آقای مهدی دوست‌محمدی است که در سوگ پدر پاک‌دل و مهربانش سروده، پسر ناباورانه پدر را مخاطب قرار داده و با او به گفت‌و‌گو نشسته، انگار چهره در چهره‌اش دوخته و در حالی که او را می‌پاید و با وی سخن […]

اشاره: چامه‌ای که در زیر می‌آید نجوای آرام، عاشقانه و اندوه‌زای دوست شاعرمان جناب آقای مهدی دوست‌محمدی است که در سوگ پدر پاک‌دل و مهربانش سروده، پسر ناباورانه پدر را مخاطب قرار داده و با او به گفت‌و‌گو نشسته، انگار چهره در چهره‌اش دوخته و در حالی که او را می‌پاید و با وی سخن گفته و نشانش را از خودش گرفته، زیرا حضورش را حس می‌کند؛ شعر چون از ژرفای دل آمده هم‌نشین  خیال گشته و برای  لختی خواننده را هم حس خویش می‌کند. دریغم آمد آن را در بر دیده‌ی نازنینان لکنا بین  قرار ندهم. آرزومند صبر و شکیبایی برای برادر عزیزم هستم و امیدوارم روح پدر گرامی‌شان نیز شاد و آمرزیده گردد. سردبیر

32137200324931517696

وخته بمرم هاینر کو باوه؟!
موشن دی نمای، راسه یا خاوه؟!
هوم کورم تو بین، کل کس و کارم
إ داخ دویریت جرگم کواوه
إ یک می پرسی إ کو دینسی
وت چینه تا گه إ هورتاوه*
بوری بنیش تا چای تی ران بکم
یه چت أران بو إ کل عزاوه
هاینر کو بوشی مهدی بچیمن
سری بیمنه کشتل بی آوه
خوزگاله وژت ریشت کردیره
إ دس ای دنیا ای راوه راوه
سرم سنگینه، دلم کپیایه
خاوما نموری و لاوه لاوه

پانوشت:

هوره‌تاو: آفتاب‌گیر، جای که آفتاب به آن می‌تابد و در اینجا مقصود گورستان روستای داوی‌رش است که پدر شاعر در دل خاکش  آرام گرفته است.