حمایت از مظلوم/ محمدکاظم یاری

    حمایت از مظلوم/ محمدکاظم یاری        سفارش حضرت على علیه السلام خطاب به فرزندان گرامى اش امام حسن و امام حسین علیهما السلام از جمله سفارشهاى ماندگار حضرت على علیه السلام پیش از شهادت خود خطاب به فرزندان گرامى اش امام حسن و امام حسین علیهما السلام ، وصیت نامه اى است که […]

Image - Copy

 

 

حمایت از مظلوم/ محمدکاظم یاری   

 

 

سفارش حضرت على علیه السلام خطاب به فرزندان گرامى اش امام حسن و امام حسین علیهما السلام
از جمله سفارشهاى ماندگار حضرت على علیه السلام پیش از شهادت خود خطاب به فرزندان گرامى اش امام حسن و امام حسین علیهما السلام ، وصیت نامه اى است که آن را اینگونه آغاز کرده است :
((اوصیکما و جمیع ولدى و من بلغه کتابى بتقوى الله …))
شما و تمام فرزندان و همه کسانى که این پیام به آنان برسد را به تقوى الهى سفارش مى کنم.
بر اساس این فراز، بى تردید آن چه در این وصیت نامه ذکر شده است خواسته هایى اند که از فرد فرد مسلمانان و پیروان آن حضرت ، پایبندى بدان مورد انتظار است .
در این سفارشنامه ، امیرالمؤ منین به مسایلى اشاره مى کنند که حیات دینى ، اخلاقى و اجتماعى مردم بسته به آن است . از جمله این که مى فرمایند:
((… کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا)).
با ستمگر دشمن و با ستمدیده کمک و یاور باشید.
در تحلیل این سخن نکاتى به نظر مى رسد که بدان مى پردازیم و مطالب خود را در قالب همین نکات بیان مى کنیم .
نکته نخست آن که على علیه السلام در این فراز نمى فرماید: با ظالم مبارزه و دشمنى کنید و به یارى مظلوم بشتابید بلکه با عنایت به جمله ((کونا)) که مفید ثبات و استمرار است ، نشان مى دهد که اساس باید جهاد و برخورد با ظالم و حمایت از مظلوم به عنوان وصفى ثابت و ماندگار، در جان و روح مؤ من راسخ شده و ملازم و همراه او باشد.
برخى در آزادى خواهى و ستم ستیزى حال به حال اند. روزى به اقتضاى زمان ضد استکبارند و در میدان مبارزه با آن هر سازشکار کم همت را به باد حمله و سرزنش خود مى گیرند. ولى همینان زمانى دیگر با تغییر اوضاع و احوال رنگ باخته و چهره عوض مى کنند در حالى که ظالم امروز همان ظالم و مظلوم کنونى نیز همان مظلوم است . این تغییر و تبدیلها ناشى از این است که اینان از آن روزى که وارد این میدان شدند، پایه هاى اعتقادى کار خویش را استحکام نبخشیدند و ایمان و باورهاى خود را مستدل و بنیانى نکردند و لذا رفته رفته که به عیش و نوش و راحتى و رفاه دنیا خو گرفتند جلال و جمال اردوگاه استکبار، دل و عقل آنان را ربوده و فکرشان را خام کرده است . و بدیهى است قلبى که مرعوب ستمگر شود، چگونه مى تواند در برابر او ایستادگى کرده و از مظلوم حمایت و دفاع کند؟
قرآن کریم مى فرماید:
((الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و مانزل من الحق و لا یکونوا کالذین اوتوالکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون )).
آیا زمان آن فرانرسیده است که قلوب مؤمنان براى یاد و نام خدا و آیات الهى خاشع شود و همچون کسانى که پیش از این به آنان کتاب آسمانى داده شد نباشند که بین آنان و پیامبرانشان زمانى طولانى فاصله افتاد در نتیجه قلبهاى آنان دچار قساوت شد و بسیارى از آنها فاسق اند.
در شان نزول آیه نقل شده است که مسلمانان تا وقتى در مکه بودند در سختى و فشار بودند پس از هجرت برخى از آنان که در سالهاى بعد وضعى بهتر یافتند و به ناز و نعمت نسبى دست یافتند، آثارى از تغییر حال در آنان دیده شد و آنگونه که سابقا بودند پایدارى نمى کردند در حالى که از آنان انتظار مى رفت روز به روز به استقامت و ثبات خود بیافزایند و لذا این آیه نازل شد و خداوند آنها را بر این سستى و ضعف مورد عقاب خود قرار داد و پس از آن مؤ منان همدیگر را بدین جهت ملامت مى کردند.
این هشدار و توبیخ الهى ، اعلام خطرى است مستمر براى همیشه تا همگان به یاد داشته باشند که دلبستگیهاى به عالم خاک رفته رفته انسان عرشى را فرش نشین کرده و از اوج افلاک به زیر مى کشاند.
بنیانگذار جمهورى اسلامى مى گویند:
((هرچه وجهه قلب به تدبیر امور و تعمیر دنیا بیشتر شد و علاقه افزون گردید، غبار مذلت و سکنت بر او بیشتر ریزد و ظلمت مذلت و احتیاج ، زیادتر آن را فراگیرد.))