خواندن درست/ محمدرضا نظری دارکولی

خواندن درست محمدرضا نظری دارکولی/ دبیر بخش ادبیات داستانی لکنا باید به این نکته توجه داشت که لازمه ی نویسنده ی خوبی شدن خواننده ی خوب  بودن است . َخواندن فرایندی است که با دیدن و تشخیص دادن نشانه های معنایی متن صورت می گیرد .  ما وقتی یک متن معمولی وغیر تخصصی  را مطالعه […]

32861

خواندن درست

محمدرضا نظری دارکولی/ دبیر بخش ادبیات داستانی لکنا

باید به این نکته توجه داشت که لازمه ی نویسنده ی خوبی شدن خواننده ی خوب  بودن است .

َخواندن فرایندی است که با دیدن و تشخیص دادن نشانه های معنایی متن صورت می گیرد .  ما وقتی یک متن معمولی وغیر تخصصی  را مطالعه می کنیم ابتدا چشم هایمان کلماتی را می بینند که از حروف ساخته شده اند . و این حرف ها به واسطه ی شناخت قبلی ما از زبان برایمان آشنا و تعریف شده هستند و کلمات متشکل از حروف در ذهن مان ابتدا به معنا رسیده و سپس تصویر خاصی را پدید می آورند که با وجود قراردادی بودن معنایشان می توان گفت فقط مخصوص آن ترکیب حروف بوده و از ترکیب های دیگری القا نمی شود . ما تا این جا به معنای کلمه رسید ه و آن را درک می کنیم . در ادامه برای درک جمله ها که متشکل از کلمات هستند ، کلمه ها را به هم دیگر ارتباط داده و به معنای مجموعه ی آن ها که همان جمله است می رسیم . به همین صورت معنای جمله ها را نیز با هم دیگر در آمیخته و به درک معنای پاراگراف می رسیم . این فرایند همچنان  تا وقتی که متن به پایان می رسد ادامه پیدا می کند . که درآخر ما باید به هدف نهایی مان از خواندن متن یعنی درک معنای محور اصلی آن برسیم .

  ما براي رسیدن به هدف خود در این مبحث یعنی راهنمایی شما در جهت تحلیل و درک درست از دریافت های روزمره ی ذهنی ، فرایند خواندن را به دو گونه  تعریف می کنیم . یکی این که خواندن را هم سو با دیدن قرار می دهیم و یک سوال طرح می کنیم . این که آیا همه درست و کامل می بینند ؟ اگر کمی دقت کنید بدون شک به جواب منفی خواهید رسید . چرا که در حقیقت دیدن ودرک تمام رویدادهای روزمره کار بسیار دشواری است . چنان که حتی به سهولت می توان گفت چنین کاری از عهده ی هیچ کس بر نمی آید و غیر ممکن می نماید . ما ولی می توانیم صورت ها و روادیدی را که در دامنه ی تمرکز هرچند محدودمان قرار دارند دریافت و درک کنیم . اما در این جا هم این سوال مطرح است که ـ آیا همه ، آن چه را که می بینند به واقع می بینند ؟ فرایند دیدن یا خواندن اگردرست انجام بپذیرد بدون شک باید تحلیل و درک درست به همراه داشته باشد . دیدن معنا هایی همچون دریافتن ، مشاهده کردن ، نگاه کردن ، کشف کردن ، تشخیص دادن و غیره را می تواند دارا باشد . و ما شاید هرکدام به گونه ای می بینیم و دیدن را به معنای کامل کلمه تجربه نکرده ایم . معنای کامل دیدن تشخیص دادن ، تحلیل کردن و درک کردن است . در جواب سوال فوق باید گفت که همه آن چه را که می بینند در واقع نمی بینند . چرا که همه دریافت های خود را تشخیص نمی دهند و درک نمی کنند . این خود سبب تفکیکی میان سطح سواد بصری و اندیشه ی افراد یک جامعه شده است . اگر می خواهید خواننده ی خوبی باشید باید خوب ببینید ، یعنی خوب تشخیص دهید و خوب درک کنید .

  تعریف دیگری که ما از خواندن می آوریم  خواندن متن و داستان است . یعنی مطالعه ی متن و داستان ، که بدون شک با داشتن هدفی انجام می پذیرد . شما برای خواندن یک داستان به دو صورت می توانید اقدام کنید . یکی این که می توانید با هدف سرگرمی داستانی را برای خواندن انتخاب کنید که در این جا لازم است توجه شود ، داستان مورد نظر نباید ادبیات خیلی پیشرفته و نمادینی داشته باشد . چرا که شاید ذهن شما در آن موقعیت توانایی تشخیص و تحلیل عناصر پیشرفته ی ادبی را ندارد ویک داستان معمولی و ساده را می طلبد تا به آرامش برسد . برای مثال شما نمی توانید داستانی از فرانتس کافکا را برای سرگرمی انتخاب کنید . چرا که تمام نوشته های این نویسنده ی بزرگ نمادین و فرا واقعی هستند . چنان که موضوع و بیان اصلی در نوشته های او در خلال متن دیده نمی شوند و در خارج از متن یعنی معنای رمز ها که باید در ذهن خواننده تحلیل شوند جای دارند و این خود آگاهی لازم خواننده از تشخیص رمز    ( نماد ) و تحلیل آن را می طلبد .

  هدف دیگر شما به عنوان خواننده ، از مطالعه ی یک داستان ، که موضوع اصلی ما در مبحث خواندن درست نیز می باشد  ، خواندن برای دریافت ، درک و یادگیری یا نقد کردن مطلب است . 

  خواندن درست یک مهارت است و همچون مهارت های دیگر نیاز به آموزش دارد . همان طور که می دانید هر کسی در خواندن داستان و رمان موفق نیست و معمولا این جمله در میان خواننده های عام رایج شده است که وقتی داستان خوبی را مطالعه می کنند می گویند ـ من نفهمیدم ! یا می گویند ـ داستان خیلی مبهمی بود ، سر در نیاوردم . حال در میان همین خواننده های عام کسانی هم بدون شک هستند که وقتی داستانی را می خوانند از آن برداشت اشتباهی می کنند چنان که حتی شاید برداشت آن ها از معنای داستان کاملا عکس معنای واقعی آن است .

  شما هنگام خواندن یک داستان خوب می توانید هر گونه برداشتی متناسب با سواد ادبی خود از آن داشته باشید . اما این نکته ی بسیار مهم را به خاطر بسپارید که هر داستان خوب دارای  یک محور اصلی معنایی است . و این محور اصلی معنا به موضوع خاصی اشاره کرده و در عین ابهامی که می تواند داشته باشد اما تحلیل پذیر بوده و معنای واحدی را القا می کند . چنان که اگر توسط هر منتقد آگاهی تحلیل شود بدون شک از طرف او به آن معنای واحد اشاره ای خواهد شد . اگر می خواهید داستانی راکه می خوانید ، درست بخوانید و محور اصلی معنای آن را خوب درک کنید ، چنان که بتوانید به درستی ادعای خواندن آن را داشته  و مهم تر از هر چیزی توانایی قضاوت درست درباره ی معنای آن را داشته باشید ، باید قدرت تشخیص و تحلیل خود را بالا ببرید .

   نکته : شما برای بالا بردن قدرت تشخیص و تحلیل خود  لازم است که شناخت کافی از نشانه و نماد را بدست آورید .

  هر دالی که بر مدلولی دلالت کند نشانه است . برای مثال : وقتی کسی در جنگلی گم می شود آتش روشن می کند و با دود جای خود را به دیگران اطلاع می دهد . دود در این جا ( دال ) بر وجود کسی در میان جنگل ( مدلول ) دلالت دارد . تابلوهای علایم راهنمایی در جاده ها نیز نشانه هستند . برای مثال می توان به تابلویی اشاره کرد که احتمال ریزش کوه را نشان می دهد و این تابلو ( دال ) بر احتمال ریزش کوه ( مدلول ) دلالت دارد . ومثال های بی شمار دیگری که اگر در اطراف خود کمی دقیق شوید خواهید دید .

  اگر بخواهیم تعریف خلاصه شده و کوتاهی هم از نماد بیاوریم می توانیم بگوییم نماد ، کلمه یا اصطلاحی است که رساننده ی معنایی فراتر یا غیر از لفظ خود به گونه ای سری و رمزی باشد . همچون غروب آفتاب که نماد خاموشی و مرگ است  .  

  

 منبع :  کتاب راهنمای داستان نویسی ،  محمد رضا نظری دارکولی ، انتشارات آریابان  ، تهران  .